هنری

امپرسیونیسم؛ از پاریس تا آن سوی اقیانوس

ایمپرسیونیسم، جنبشی هنری که در قرن نوزدهم در فرانسه متولد شد، با تصاویر رویایی و ضربات قلم‌موی ظریف و رنگ‌های زنده‌اش شناخته می‌شود. نام‌هایی چون کلود مونه، ادگار دگا و پیر آگوست رنوار با این جنبش گره خورده‌اند. اما امپرسیونیسم تنها به مرزهای فرانسه محدود نشد؛ در آن سوی اقیانوس، هنرمندان آمریکایی نیز به این جریان هنری گرایش پیدا کردند و آثاری درخشان خلق نمودند که امروزه بخشی جدایی‌ناپذیر از تاریخ هنر آمریکا محسوب می‌شوند.

مری کَسَت؛ بانوی امپرسیونیست آمریکایی

مری کَسَت (1926-1844)، احتمالاً مشهورترین چهره امپرسیونیسم آمریکایی است. او در پنسیلوانیا متولد شد اما در سال 1865 به پاریس رفت تا در کنار ژان لئون ژروم، نقاش برجسته آکادمیک، به تحصیل بپردازد. آشنایی او با ادگار دگا، نقاش نامدار امپرسیونیست، نقطه عطفی در زندگی هنری کَسَت بود و او را به حلقه امپرسیونیست‌ها وارد کرد. کَسَت در هشت نمایشگاه در کنار این گروه هنری شرکت کرد و تکنیک‌های چشم‌نواز و استفاده استادانه از رنگ و فرم را از آنان آموخت.

کَسَت در طول دوران هنری خود به موضوعات متنوعی پرداخت، از اعضای خانواده گرفته تا دنیای هنر و سرگرمی، اما آثار او بیشتر بر اپرا و تئاتر تمرکز دارند. نقاشی‌های او از مادران و فرزندانشان، به خاطر شیرینی و حساسیت خاص‌شان، شهرت دارند و توانایی او را در به تصویر کشیدن لطافت مادرانه نشان می‌دهند. کَسَت با ضربات قلم‌موی ملایم و پراحساس خود، آثاری خیال‌انگیز خلق کرد که با پالت رنگی روشن و متعادل، به زندگی جان می‌بخشند.

تئودور رابینسون؛ امپرسیونیست آمریکایی شیفته فرانسه

تئودور رابینسون (1852-1896)، نقاش امپرسیونیست آمریکایی، در روستای ایراسبرگ در شمال ورمونت چشم به جهان گشود. او شیفته‌ی سبک امپرسیونیسم فرانسوی بود و این شیفتگی تأثیر عمیقی بر آثار و تکنیک‌های او گذاشت. در میان نقاشان فرانسوی، کلود مونه بیشترین تأثیر را بر رابینسون داشت و این دو هنرمند دوستی نزدیکی با یکدیگر برقرار کردند.

رابینسون اگرچه در ویسکانسین بزرگ شد، اما بخش عمده‌ای از زندگی‌اش را در خارج از آمریکا، به‌ویژه در فرانسه، گذراند. او در ژیورنی با کلود مونه ملاقات کرد و این دوستی به تعاملات هنری و تبادل نظرهای فراوان انجامید. ارتباط نزدیک رابینسون با امپرسیونیست‌های اروپایی، به‌ویژه مونه، تأثیر بسزایی بر سبک نقاشی او گذاشت و او را به استفاده از ضربات قلم‌موی گسترده و آزاد ترغیب کرد. اگرچه پالت رنگی رابینسون در مقایسه با مونه معتدل‌تر بود، اما اشتیاق او به تصویر کردن جهان پیرامون با ضربات امپرسیونیستی و ثبت تأثیرات نور و رنگ، در تمامی آثارش مشهود است.

رابینسون در طول حیات هنری خود، به خاطر استعداد و نوآوری‌هایش، مورد تحسین و تقدیر قرار گرفت. او در سال 1890 جایزه وب و در سال 1891 جایزه Shaw Fund را از آن خود کرد. این جوایز نشان از تأثیرگذاری و اهمیت آثار او در جریان امپرسیونیسم آمریکایی دارند.

ادموند سی. تاربل؛ آموزگار امپرسیونیسم آمریکایی

ادموند چارلز تاربل (1938-1862)، نقاش امپرسیونیست برجسته آمریکایی، در ماساچوست بزرگ شد و در مدرسه موزه بوستون و آکادمی جولیان پاریس به تحصیل پرداخت. در پاریس بود که با آثار امپرسیونیست‌ها آشنا شد و این آشنایی تأثیر عمیقی بر او گذاشت. تاربل به عنوان یک شخصیت influencial در صحنه هنری بوستون، بسیاری از شاگردان و همکارانش خود را “Tarbellites” می‌نامیدند. او یک مسیر طولانی تدریس را به عنوان رئیس بخش نقاشی در مدرسه موزه بوستون و مدیر مدرسه هنر Corcoran در واشنگتن دی سی پیمود. همچنین، تاربل عضوی از گروه “ده آمریکایی” بود که از جامعه محافظه‌کار هنرمندان آمریکایی جدا شدند، و در سال 1914، Guild of Boston Artists را تأسیس کرد.

تاربل یک چهره نمادین در میان امپرسیونیست‌های آمریکایی بود. آثار او نه تنها با الهام از امپرسیونیست‌های برجسته فرانسوی، به سلیقه‌ی طبقه بالای جامعه خوش می‌آمد، بلکه برای شاگردان و همکارانش در بوستون نیز به شدت محلی و بومی باقی ماند. رویکرد او در نقاشی آزاد و پرانرژی بود و به طور واضح بر نمایش خلاقانه نور و بازی با ترکیب‌بندی‌های جذاب و رنگ‌های زنده تمرکز داشت.

جان سینگر سارجنت؛ استادی فراتر از مرزها

جان سینگر سارجنت (1925-1856)، نقاش پرآوازه چهره‌ها و مناظر، با وجود اینکه در دسته‌بندی دقیق امپرسیونیست‌ها قرار نمی‌گیرد، اما در آثارش از عناصر این سبک بهره می‌برد. با توجه به تأثیر شگرف او بر دنیای هنر و نزدیکی‌اش به امپرسیونیست‌ها، او را در فهرست پنج امپرسیونیست آمریکایی که باید بشناسید، گنجانده‌ایم.

سارجنت در پاریس از والدین آمریکایی مهاجر متولد شد و بعدها در همان شهر به تحصیل پرداخت، جایی که در سال 1876 با مونه آشنا شد. او چندین بار در طول زندگی‌اش در سالن پاریس آثار خود را به نمایش گذاشت و به خاطر رویکرد نوآورانه اما منضبط خود مورد تحسین قرار گرفت. او کاملاً از ترجیحات سنتی سالن فاصله نگرفت.

در سال‌های اولیه، سارجنت از سفرهایش در اروپا و شمال آفریقا الهام گرفت و سپس به سمت نقاشی پرتره حرکت کرد. در واقع، او ابتدا به خاطر پرتره‌هایش در آمریکا، به ویژه در بوستون، مورد تحسین قرار گرفت. ایزابلا استوارت گاردنر، یک شخصیت اجتماعی و مجموعه‌دار هنری مشهور اهل بوستون، یکی از آشنایان او بود. سارجنت پرتره او را نقاشی کرد که اکنون به عنوان بخشی از مجموعه او به نمایش گذاشته شده است.

سارجنت سبکی منحصر به فرد داشت که او را به عنوان یک متخصص در به تصویر کشیدن واقعیت، زیبایی جذاب و صادقانه سوژه‌هایش و همچنین فضای مناظر خود متمایز می‌کرد. اگرچه گاهی اوقات به عنوان یک رئالیست توصیف می‌شود، اما مطمئناً از شکستن قراردادها و استفاده از تکنیک‌های امپرسیونیستی بیشتر در آثارش ابایی نداشت، که باعث برجسته شدن او شد. او چندین اثر امپرسیونیستی داشت که در آنها تحت تأثیر مونه بود، کسی که در سال 1885 در ژیورنی و در طول اقامتش در ووسترشر انگلستان یک سال بعد به دیدارش رفت.

بازگشت به مناظر؛ آخرین فصل هنری

نزدیک به پایان عمر خود، سارجنت بار دیگر به نقاشی مناظر روی آورد و صحنه‌هایی را نه تنها از اروپا، بلکه از انگلستان و آمریکا نیز به تصویر کشید. او به نقاشی پرتره از دوستان نزدیک خود، مانند هنری جیمز نویسنده بریتانیایی-آمریکایی، و آمریکایی‌های مشهور، مانند جان دی. راکفلر، ادامه داد.

ویلیام مریت چیس؛ امپرسیونیسمی با ریشه‌های آمریکایی

ویلیام مریت چیس (1916-1849)، هنرمندی اهل ایندیانا، ایالات متحده بود که پس از مدتی کار در مونیخ، به آمریکا بازگشت تا مسیر هنری خود را ادامه دهد. او به عنوان یکی از موفق‌ترین نقاشان امپرسیونیست آمریکایی شناخته می‌شود، اما هرگز به طور کامل از رویکردهای محافظه‌کارانه، به خصوص در پرتره‌ها و طبیعت بی‌جان‌ها، فاصله نگرفت.

چیز علاوه بر خلق پرتره‌های جذاب از زنان طبقه بالا و نقاشی‌های بزرگ از ماهی‌ها، به موضوع پارک‌ها، به ویژه در شهر نیویورک، علاقه‌مند بود. این انتخاب به او اجازه می‌داد تا طبیعت را در یک محیط شهری به تصویر بکشد و تضاد جالبی را خلق کند.

نقاشی‌های چیس سرشار از زندگی و شکوه هستند و با رنگ‌های روشن و دلپذیر خود، نگاه بیننده را به آرامش دعوت می‌کنند. ضربات قلم‌مو و موضوعات آثار او به وضوح طبیعت امپرسیونیستی دارند، هرچند که در عین حال، عناصر ترکیب‌بندی و تکنیک‌های محافظه‌کارانه را نیز حفظ می‌کنند. این ویژگی‌ها باعث می‌شود آثار چیس به شکلی منحصر به فرد، هویت محلی و ارتباط عمیق او با محیط بومی‌اش را بازتاب دهند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا