هنری

داستان شاهکار؛ فوران کوه وزوو اثر پیر-ژاک ولر

زمین می لرزد و غرش می کند، کوه نزدیک با خروج دود از قله هایش بیدار می شود. زمین بیشتر می لرزد و انفجاری آتشین به هوا پرتاب می شود در حالی که گدازه از محفظه ماگما فوران می کند. مرگ و ویرانی در انتظار همه کسانی است که در زیر این فوران فاجعه بار زندگی می کنند. سال 1771 است و کوه وزوو بار دیگر فوران می کند و مردم ناپل ایتالیا را وحشت زده می کند. پیر-ژاک ولر، نقاش فرانسوی و ساکن اخیر این شهر، این لحظه را با اثر خود «فوران کوه وزوو» به تصویر می کشد. این نقاشی معمولی فرانسوی قرن هجدهم با خانم ها و الهه های لطیف نیست. عشق و تمنا جای خود را به مرگ و ویرانی داده اند. بازی ها و دسیسه های عاشقانه در برابر قدرت و خشم طبیعت پوچ و مسخره به نظر می رسند. تنها عشق اینجا عشق به یک قادر مطلق است که برای زنده ماندن به او دعا می کنید. سبک روکوکو فراموش می شود زیرا جهان نئوکلاسیک با روح رمانتیک برخورد می کند. این یک کابوس شبانه است. این یک عاشقانه کلاسیک است.

 

پیر-ژاک ولر، اگرچه در تولون فرانسه متولد شد، اما دوران اوج هنری خود را در ناپل و حومه آن سپری کرد. او با نقاشی صحنه‌های زیبا و آرامش‌بخش از حومه ایتالیا برای گردشگران انگلیسی و آلمانی که در تور بزرگ اروپا بودند، زندگی آرامی داشت. این تورها بخشی از آموزش فرهنگی و فکری نجیب‌زادگان اروپایی بود و ایتالیا همیشه مقصدی جذاب در این سفرها محسوب می‌شد. ولر با این نقاشی‌ها، مخاطبان ثروتمندی داشت که مشتاق خرید آثار هنری او بودند. اما همه چیز در سال 1771 با فوران کوه وزوو تغییر کرد.

فوران وزوو در سال 1771 نه اولین و نه آخرین فوران این آتشفشان فعال بود. وزوو از زمان فوران معروف سال 79 میلادی که پمپئی را نابود کرد، همواره فعال بوده و در قرن هجدهم تقریباً هر دهه فوران می‌کرد. برای ولر که به تازگی به ناپل آمده بود، تماشای فوران این کوه عظیم، تجربه‌ای تکان‌دهنده و در عین حال الهام‌بخش بود. ستون‌های عظیم آتش و دود که به آسمان می‌رفتند، تصویری فراموش‌نشدنی در ذهن او حک کردند. پس از این واقعه، ولر سبک نقاشی خود را تغییر داد و به طور مکرر شروع به نقاشی فوران وزوو کرد. او در مجموع سی نقاشی از این واقعه خلق کرد که همگی شدت و عظمت آن شب را به تصویر می‌کشند.

آیا ولر پس از دیدن فوران وزوو دچار اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شده بود و سعی داشت با نقاشی‌های مکرر از این واقعه، ناخودآگاه خود را درمان کند؟ یا شاید به اختلال وسواس فکری عملی (OCD) مبتلا شده بود؟ خلق سی نقاشی از یک موضوع واحد ممکن است وسواس‌آمیز به نظر برسد. با این حال، این تفاسیر روانشناختی، هرچند جذاب، دقیق نیستند. ولر فوران وزوو را بارها نقاشی کرد زیرا این موضوع بستری مناسب برای کاوش مفاهیم و ایده‌های هنری مختلف، از جمله نئوکلاسیسیسم و رمانتیسیسم، فراهم می‌کرد.

نئوکلاسیسیسم از تحسین و ستایش روم و یونان باستان برخاست. این جنبش هنری به معنای بازگشت به دوران کلاسیک بود؛ دورانی که سادگی و ریاضت به عنوان ارزش‌های والا ستوده می‌شدند. در اوایل قرن هجدهم، با کشف ویرانه‌های پمپئی و هرکولانیوم، خطوط مستقیم معماری و شهرسازی باستانی آشکار شد و “تب پمپئی” به راه افتاد. در نتیجه، سبک روکوکو با خطوط منحنی و رنگارنگش از رونق افتاد و جای خود را به خطوط مستقیم و رنگ‌های سفید در معماری و موضوعات فداکاری و شرافت در نقاشی‌ها داد. جهان معاصر به سخره گرفته می‌شد و جهان باستان گرامی داشته می‌شد. در واقع، مفاهیم بیهودگی جای خود را به مفاهیم والا و فضیلت دادند. تابلوی “فوران کوه وزوو” اثر پیر-ژاک ولر با اشاره به نابودی پمپئی در سال 79 میلادی، به این جهان کلاسیک پیوند می‌خورد. شهر به تصویر کشیده شده در این تابلو، پمپئی جدید است که پس از گذشت تقریباً 1700 سال، دوباره توسط همان آتشفشان بلعیده می‌شود.

رمانتیسیسم از تحسین و شگفتی نسبت به طبیعت و قدرت عظیم آن در تخریب یا آبادانی جهان نشأت گرفت. این جنبش هنری به بررسی شکنندگی انسان در برابر طبیعت می‌پرداخت. انسان چگونه در مواجهه با بلایای طبیعی مانند طوفان، فوران آتشفشان و بیماری‌ها تاب می‌آورد؟ نقاشان رمانتیک مانند ترنر، فردریش و دولاکروا در آثار خود به این پرسش‌ها می‌پرداختند. در نقاشی‌های آنها، انسان‌ها در مواجهه با مرگ و ویرانی، فریاد می‌زنند، می‌گریزند و از پا درمی‌آیند. حتی عدم حضور انسان در برخی از این آثار، بر احساس ویرانی و درماندگی صحنه می‌افزاید. تابلوی “فوران کوه وزوو” اثر ولر نیز مملو از عناصر رمانتیک است که بر شدت و تأثیرگذاری صحنه می‌افزایند: سنگ‌هایی که در هوا پرتاب می‌شوند، گدازه‌هایی که جاری هستند، ساختمان‌هایی که در آتش می‌سوزند، مردانی که می‌گریزند، زنانی که دعا می‌کنند و کودکانی که گریه می‌کنند.

در نهایت، تابلوی “فوران کوه وزوو” اثر پیر-ژاک ولر، با تلفیق عناصر نئوکلاسیک و رمانتیک، اثری بدیع و تأثیرگذار خلق کرده است. این تابلو، هم یادآور شکوه و عظمت جهان باستان است و هم بیانگر قدرت شگرف و ویرانگر طبیعت و شکنندگی انسان در برابر آن.

چرا پیر-ژاک ولر از یک دنیای معاصر در نقاشی فوران کوه وزوو استفاده کرد؟ و راز ترکیب‌بندی عالی این اثر چیست؟

با توجه به محبوبیت سبک نئوکلاسیک در آن دوران، چرا پیر-ژاک ولر فوران اصلی سال 79 میلادی که پمپئی را ویران کرد به تصویر نکشید؟ چرا او شهری به سبک کلاسیک با معابد و رواق‌ها را در حال نابودی نشان نداد؟ و چرا مردم حاضر در صحنه را با لباس‌های رومی یا لباس‌های باستانی‌تری به تصویر نکشید؟

دلیل انتخاب دنیای معاصر توسط ولر در تابلوی “فوران کوه وزوو” ایجاد تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطبانش بود. مردم سال 1777 به دلیل شباهت لباس‌ها، کالسکه‌ها و کشتی‌های به تصویر کشیده شده در این اثر با دنیای خود، به راحتی می‌توانستند با مردم صحنه ارتباط برقرار کنند. آن‌ها می‌توانستند به راحتی خود را به جای افرادی تصور کنند که در حال فرار، دعا یا گریه کردن هستند.

علاوه بر این، فوران سال 1771 که موضوع این نقاشی است، در زمان تکمیل اثر (شش سال بعد) هنوز به خوبی در خاطر مردم باقی مانده بود و این فاجعه برای آن‌ها تازگی داشت.

اما راز برتری تابلوی “فوران کوه وزوو” اثر پیر-ژاک ولر نسبت به آثار مشابه چیست؟ پاسخ، ترکیب‌بندی عالی این اثر است. اگر این نقاشی را از وسط به دو قسمت تقسیم کنیم، هر نیمه به تنهایی یک صحنه عالی و مستقل را تشکیل می‌دهد. نیمه چپ تحت سلطه آتش، گرما و ویرانی است، در حالی که نیمه راست با آب، سرما و آرامش شناخته می‌شود.

این جدایی و تضاد بصری بین دو طرف نقاشی، بر دراماتیک بودن اثر می‌افزاید. آب آرام و خنک، نقشی در تضاد با آتش داغ و خشن ایفا می‌کند. برای درک بهتر شدت فوران، باید آن را با آرامش آب مقایسه کرد. استفاده از عناصر متضاد در یک نقاشی به آن اثر، حس مقیاسی برای شدت و سرزندگی‌اش می‌دهد. در این اثر نیز، درخشندگی قرمزترین رنگ‌ها به دلیل تضاد با تیره‌ترین رنگ‌های آبی، بیشتر به چشم می‌آید.

به این ترتیب، پیر-ژاک ولر در تابلوی “فوران کوه وزوو” با استفاده از شخصیت دوگانه طبیعت، یعنی ویرانی با آتش و شکوفایی با آب، شاهکاری خلق کرده است.

ولر با هوشمندی از دو منبع نور متضاد – درخشش آتشین آتشفشان و درخشش نقره‌ای ماه – برای خلق صحنه‌ای دراماتیک و تأثیرگذار استفاده می‌کند. این تضاد نور، نمایانگر تقابل زمین و آسمان، ویرانی و آرامش است. نور ماه به آرامی بر آب می‌تابد و نمادی از برکت و امید است، در حالی که نور آتشفشان با خشونت زمین را در بر می‌گیرد و نمایانگر ویرانی و نابودی است. این تقابل نوری، به همراه تقسیم‌بندی صحنه به دو نیمه متضاد، به شدت بر جذابیت بصری و پیچیدگی تابلوی “فوران کوه وزوو” می‌افزاید.

علاوه بر نورپردازی استادانه، ولر از نمادگرایی مذهبی نیز برای غنی‌تر کردن اثر خود بهره می‌گیرد. حضور سه‌گانه سنت ژاناریوس، قدیس حامی ناپل، در پیش‌زمینه تابلو، معنایی خاص به این اثر می‌بخشد. این تکرار سه‌گانه، یادآور مفاهیم مهمی در مسیحیت مانند تثلیث مقدس و خانواده مقدس است و می‌تواند اشاره‌ای به داستان‌های کتاب مقدس مانند نابودی سدوم و گمورا باشد.

آیا ولر، ناپل را با تمام سر و صداها، فساد و جرم و جنایتش، سدوم و گمورای مدرن می‌دید و کوه وزوو را به عنوان عامل نابودی آن در نظر داشت؟ متأسفانه، احساسات واقعی ولر نسبت به ناپل ثبت نشده است و پاسخی قطعی برای این پرسش وجود ندارد. با این حال، اشارات مذهبی و نمادگرایی عددی موجود در تابلو، این تفسیر را محتمل می‌سازد و بر پیچیدگی و لایه‌های معنایی این اثر می‌افزاید.

“فوران کوه وزوو” اثر پیر-ژاک ولر، یک نقاشی پیچیده و چندلایه است که مضامین متنوعی از جمله نئوکلاسیسیسم، رمانتیسیسم، نظریه رنگ‌ها، نمادگرایی عناصر و اشارات مذهبی را در خود جای داده است. ولر با مهارت و استادی، این ایده‌های گوناگون را در یک چشم‌انداز یکپارچه و حماسی ترکیب کرده و اثری خلق کرده که در آن، فوران یک آتشفشان با چنین تفکر و دقتی به تصویر کشیده نشده و هیچ‌گاه با چنین درام و جذابیتی روایت نشده است.

نکته جالب توجه این است که 9 سال پس از خلق این شاهکار، ولر در سال 1786 سعی کرد نسخه‌ی دیگری از این نقاشی را به شاه لویی شانزدهم فرانسه بفروشد، اما شاه از خرید آن خودداری کرد. دلیل او این بود که این نقاشی بیش از حد هیجان‌انگیز و برای مجموعه سلطنتی به اندازه کافی باوقار نیست. شاه به هنرهای محترم دوران باستان یا اساطیر نیاز داشت، نه تصویری معاصر از شهری در حال نابودی. شاید صحنه وحشت، ویرانی و بی‌ثباتی برای شاه لویی شانزدهم که در سال 1786 با مشکلات زیادی در میان مردم خود روبرو بود، بیش از حد ناراحت‌کننده بود. احتمالاً او در آن دوران آشفته، چیزی شادتر و مثبت‌تر را برای تزیین دیوارهای خود می‌خواست.

صرف نظر از دلیل رد این نقاشی توسط شاه، “فوران کوه وزوو” اثر پیر-ژاک ولر همچنان یک شاهکار نقاشی فرانسوی قرن هجدهم محسوب می‌شود. ولر چنان ایده‌ها، اشارات و نمادهای بسیاری را در نقاشی خود ترکیب کرده است که در اصل این اثر را جاودانه کرده است. بینندگان صدها سال پس از خلق آن هنوز آن را تحسین می‌کنند و برای قرن‌ها به تحسین آن ادامه خواهند داد. کابوس‌ها جاودانه‌اند و “فوران کوه وزوو” اثر پیر-ژاک ولر یک کابوس شبانه و در عین حال یک عاشقانه کلاسیک است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا