نقاشی حسادت اثر تئودور ژریکو؛ مرز مخوف عقل و جنون
تئودور ژریکو (1824-1791)، یکی از هنرمندان برجسته رمانتیسیسم فرانسه، در تابلوی “دیوانه حسادت” سعی دارد جنون زنی را که سوژه نقاشیاش است، به تصویر بکشد. او در این اثر، به واکاوی ریشههای این جنون نیز میپردازد.
پیشینه تاریخی
ژریکو، هنرمندی با عمر کوتاه اما پربار، تأثیر عمیقی بر هنرمندان پس از خود، بهویژه اوژن دولاکروا، گذاشت. او در آثارش بهدنبال نمایش آشفتگیها و کشمکشهای درونی سوژههایش بود. ژریکو با به تصویر کشیدن حالات چهرههای غیرمتعارف و بهدور از ایدهآلهای رایج در پرترههای آن زمان، به جنبش رمانتیسیسم پیوست؛ جنبشی که بر احساسات و عواطف انسانی تأکید داشت و با عقلگرایی مخالف بود. اگرچه تابلوی مشهور “کلک مدوسا” او را به شهرت رساند، اما “دیوانه حسادت” که در موزه هنرهای زیبای لیون نگهداری میشود، اثری عمیقتر و تأملبرانگیزتر است.
ترکیببندی اثر
“دیوانه حسادت”، یک نقاشی رنگ روغن بر روی بوم است. این اثر بین سالهای 1819 تا 1822، زمانی که ژریکو به بیمارستان روانی Salpêtrière در پاریس رفتوآمد داشت، خلق شد. نقاشی، زنی مسن را با لباسهای ساده در مقابل پسزمینهای تیره نشان میدهد. او کلاهی سفید بر سر دارد و شالی سبز دور شانههایش پیچیده شده است. موهای ژولیده و خاکستریاش از زیر کلاه بیرون زده و با پوست رنگپریدهاش تضاد ایجاد کرده است. چشمانش، با حلقههای قرمز و نگاه نافذ، از درد و رنجی عمیق حکایت میکنند. لبهایش بههم فشرده شدهاند، گویی در آستانه بیان کلماتی تلخ و ناگوار است.
بیمارستان Salpêtrière
هویت این زن در پردهای از ابهام است. تاریخ، نام او را به یاد ندارد. اما میدانیم که او یکی از بیماران روانی بستری در بیمارستان Salpêtrière بوده است. بیننده با زنی “دیوانه” مواجه میشود؛ زنی که از نظر جامعه آن زمان، “مجنون” تلقی میشد. اما آیا او واقعاً بر اساس معیارهای امروزی یا حتی معیارهای پزشکی قرن نوزدهم، “دیوانه” بود؟
مرز عقل و جنون
زن درگیر احساس حسادت بیمارگونهای بود. در عنوان اثر، “مونومانیا” به معنای اشتغال ذهنی وسواسی است که در آن زمان نوعی جنون محسوب میشد. این زن، مانند بسیاری از افراد مبتلا به مشکلات روحی و روانی، در جامعه طرد شده و به حاشیه رانده شده بود. اما ژان اتین دومینیک اسکویرول، پزشک ارشد بیمارستان، معتقد بود که این افراد، “عادی” هستند و تنها درگیر احساسات و عواطف شدید شدهاند.
امروزه ما با افرادی مواجه میشویم که بهشدت میهنپرست یا متعصب مذهبی هستند، اما آنها همچنان در جامعه زندگی میکنند. پس چرا یک زن درگیر حسادت شدید، نتواند در جامعه حضور داشته باشد؟ مرز بین شور و اشتیاق شدید و جنون، کجاست؟ ژریکو در “دیوانه حسادت” سعی دارد این مرز باریک را به تصویر بکشد.
جزئیات اثر
- کلاه: کلاه زن، تمیز و مرتب است و نشانی از جنون در آن دیده نمیشود. این کلاه، کلاهی معمولی است که هر زن محترمی در آن دوران میتوانست بر سر بگذارد.
- چشمان: چشمان زن، نافذ و پر از احساس هستند. عنوان اثر به ما میگوید که این احساس، حسادت است. اما آیا تنها حسادت در چشمان او موج میزند؟ آیا میتوان ناامیدی یا خشم را نیز در آنها دید؟
- لباس: لباس قرمز زن، ساده و تمیز است و نشانی از بیقیدی یا جنون در آن دیده نمیشود. در واقع، لباس او نشاندهنده پایبندی به عفت و نجابت است.
- شال: شال سبز، بدن زن را پوشانده است. آیا این شال مانند یک لباس مخصوص بیماران روانی، حرکات او را محدود میکند؟ یا صرفاً لباسی است برای گرم نگه داشتن او در سرمای پاریس قرن نوزدهم؟
تصویر perturbador
ژریکو با این نقاشی، بیننده را با تصویری perturbador و نگاهی گیرا مواجه میکند. او میخواهد درد و رنج درونی ناشی از حسادت را به نمایش بگذارد. ژریکو، مانند دیگر هنرمندان رمانتیک، بهدنبال حقیقت خام و بیپرده بود و میخواست این حقیقت را بر روی بوم ثبت کند. او با تمرکز بر اضطرابهای روانی و افکار غیرمنطقی، به روشنگری پشت پا زد.
ناپایداری روانی
ژریکو در اواخر عمر خود از ناپایداری روانی رنج میبرد و به همین دلیل به بیمارستان Salpêtrière مراجعه میکرد. او نمیخواست مانند زن سوژه نقاشیاش تحت نظر دائمی باشد، اما گاهی برای مشاوره به آنجا میرفت. این موضوع نشان میدهد که مراجعه به پزشک برای مشکلات روحی و روانی، حتی در قرن نوزدهم نیز امری رایج بوده است.
همدلی با سوژه
ژریکو ممکن است با زن ناشناس در نقاشی احساس همدلی کرده باشد. شاید او خود را در این زن طردشده و آسیبدیده میدید. شاید هم سعی داشت با به تصویر کشیدن جنون او، به درک بهتری از مشکلات روحی خودش برسد و راهی برای درمان آنها بیابد.
هنر درمانی
در نهایت، “دیوانه حسادت” را میتوان نوعی “هنر درمانی” برای ژریکو دانست؛ تلاشی برای مواجهه با تاریکیهای درون و یافتن راهی برای رهایی از آنها.