نقاشی «منظره از کیتنس» اثر یوهان توماس لوندبای
تابلوی “منظره از کیتنس بر روی آبدره روکیلده” اثر یوهان توماس لوندبای، یک شاهکار از نقاشی منظره دانمارکی در قرن نوزدهم است. این اثر با مقیاس عظیم و جزئیات روایی خود، استانداردی جدید برای این ژانر هنری تعیین کرد.
در دهههای پرآشوب ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰، اروپا شاهد انقلابها و تحولات سیاسی بسیاری بود که منجر به سرنگونی حکومتهای پادشاهی، شکلگیری دولت-ملتها و اوجگیری ناسیونالیسم شد. در بحبوحه همین کشمکشها بر سر هویت ملی و حقوق حکومتی، یوهان توماس لوندبای، نقاش دانمارکی، با خلق تابلوی «منظره از کیتنس بر روی آبدره روکیلده» در سال ۱۸۴۳، چشمانداز منحصربهفرد دانمارک را به عنوان نمادی از هویت ملی این کشور به تصویر کشید و اثری ماندگار در عرصه نقاشی منظره از خود به جای گذاشت.
“منظره از کیتنس بر روی آبدره روکیلده”، یک نقاشی عظیم با ابعاد ۱.۸۹ در ۲.۵۶ متر، چشماندازی وسیع از دانمارک را به نمایش میگذارد. در سمت راست، آبدره روکیلده با شکوه به آبهای نیلگون ترسلو هاگه میپیوندد، در حالی که در سمت چپ، آسمان آبی یاقوتی با ابرهای سفید خامهای، تضاد زیبایی با پیشزمینهی صخرهای مات ایجاد میکند. در میان این چشمانداز وسیع، حضور دو انسان، یک اسب و یک گاری شکسته، کوچکی انسان در برابر عظمت طبیعت و شکوه ساحل دانمارک را به تصویر میکشد.
در پیشزمینه سمت راست تابلو، صخرهای سنگی با چندین درختچه بومی خودنمایی میکند. در لبه چپ این صخره، بوتهای با برگهای سبز و قرمز به سختی به تخته سنگ چسبیده و ریشههایش در هوا معلق ماندهاند؛ گویی این بوته در مرز بین زندگی و مرگ قرار دارد و همین تصویر، پویایی و انرژی خاصی به گوشه پایین سمت راست نقاشی میبخشد.
در سوی دیگر، در پیشزمینه سمت چپ، چندین تختهسنگ صاف و صیقلی در آب و بر روی ساحل دیده میشوند که درخشش آنها در زیر نور خورشید، زیبایی خاصی به تابلو بخشیده است. این تختهسنگها، در تقابل با صخره ناهموار سمت راست، تعادل بصری را در پیشزمینه اثر برقرار میکنند. لوندبای با مهارت، سایهها و بازتاب نور بر روی این تختهسنگها را به تصویر کشیده و تضاد میان سختی سنگ و سیالیت آب را به زیبایی نمایش داده است.
در مرکز پیشزمینه، صحنهای کوچک اما پرمعنا توجه را به خود جلب میکند: یک گاری با چرخ شکسته، اسبی که بیحرکت ایستاده، و دو مرد. مردی با پیراهن نارنجی، افسار اسب را در دست دارد و به دوردستها خیره شده، گویی در اندیشه مقصد نافرجامش است. مرد دیگر، با کلاه سبز و ژاکت، نظارهگر این صحنه است و گویی با صحبتهایش، بیشتر بر آشفتگی اوضاع میافزاید تا کمکی به حل مشکل کند. این صحنه، شاید نمادی از ناکامیها و چالشهای زندگی باشد که در مواجهه با آنها، برخی تنها نظارهگر میمانند و برخی دیگر، در جستجوی راهی برای ادامه مسیر.
آبهای زیبای ترسلو هاگه با امواج کفآلود در میانزمینه خودنمایی میکنند و به آرامش دریا، پویایی میبخشند. دو تختهسنگ کوچکتر از تختهسنگهای پیشزمینه از میان امواج بیرون آمدهاند که به ایجاد حس پرسپکتیو خطی در منظره کمک میکند.
آبدره روکیلده، که بخش اعظم نقاشی را تشکیل میدهد، شبیه موجی عظیم با صخرهای شیبدار است. قلهی آن پوشیده از جنگلی از صنوبر، بلوط و کاج است. چمنزار سبزی تاج آبدره را پوشانده است و گوسفندانی در حال چرا در آن دیده میشوند. این صحنهی آرامشبخش، در تضاد کامل با عظمت و صخرهای بودن خود آبدره قرار دارد. این منظرهی زیبا به سمت دریا سرازیر میشود و شیب تند آن صدها پا ارتفاع دارد.
آسمان با ابرهای سفید پنبهای و رشتههای ابریشمی خاکستری در تضاد با عظمت آبدره قرار دارد. یک لکهی خاکستری در آسمان دیده میشود که نشان از احتمال بارش پراکنده دارد. بافت آسمان، بافت زمین را تکمیل میکند و به زیبایی اثر میافزاید. به نظر میرسد آسمان دارای عمق و شخصیت است و نه صرفاً یک فضای خالی آبی رنگ.
تابلوی “منظره از کیتنس بر روی آبدره روکیلده”، اثری چشمگیر از یوهان توماس لوندبای در سن ۲۵ سالگی، با مقیاس عظیم و پرداخت حرفهایاش، انقلابی در نقاشی منظره دانمارکی به پا کرد. این اثر که به زیبایی روح ساحل دانمارک و زندگی مردمانش را به تصویر میکشد، با استقبال بینظیر جامعه هنری مواجه شد و استانداردی جدید برای عظمت و شکوه در این ژانر هنری بنا نهاد. این نقاشی، با ترکیبی از آرامش و شکوه، اثری ماندگار و تأثیرگذار است که به حق میتوان آن را یک شاهکار نامید.