معرفی جین موریس هنرمند و الهامبخش مکتب پیشارافائلی
جین موریس (۱۸۳۹–۱۹۱۴) دوزندهای هنرمند و مدل نقاشی اهل انگلستان بود که به نماد زیبایی در مکتب پیشارافائلی تبدیل شد. او نهتنها الهامبخش و مدل نقاشیهای دانته گابریل روستی بود، بلکه همسرش، ویلیام موریس نیز از حضور و چهرهی او در آثارش بهره برد.
انجمن پیشارافائلی
در سال ۱۸۴۸، سه هنرمند جوان و جسور دانته گابریل روستی، ویلیام هولمان هانت، و جان اورت میلیس انجمن پیشارافائلی را بنیان نهادند. هر سه نفر در مدارس آکادمی سلطنتی هنر تحصیل میکردند و بهخوبی با سبک رسمی آکادمی آشنا بودند، اما در پی ایجاد تحولی بنیادین در دنیای هنر بودند.این گروه، بازگشتی به جزئیات غنی، رنگهای درخشان و ترکیببندیهای پیچیدهی نقاشیهای ایتالیایی قرن پانزدهم را دنبال میکرد. آنان روش مکانیکی هنری را که ابتدا مانریستها از رافائل و میکلآنژ به ارث برده بودند، رد میکردند. به باور آنها، حالتهای کلاسیک و ترکیببندیهای متوازن رافائل، بهجای آنکه آموزش هنر را غنا بخشند، آن را به چارچوبی محدود و تقلیدی بدل کرده بودند. به همین دلیل، این گروه نام خود را پیشارافائلی (Pre-Raphaelite) نهاد.اعضای این جنبش، همچنان به نقاشی تاریخی و میمسیس (تقلید از طبیعت) بهعنوان اهداف اساسی هنر باور داشتند، اما شیوهای نوین را برای تحقق این آرمانها برگزیدند شیوهای که بازتابی از طبیعت، احساسات، و واقعگرایی بیپیرایه بود.
الهامبخشان مکتب پیشارافائلی
جنبش پیشارافائلی نهتنها بستری برای گردهمایی بزرگترین هنرمندان عصر خود شد، بلکه زیباترین زنان آن دوران را نیز بهعنوان مدل و الهامبخش جذب کرد. این زنان، که چهرههایشان در بسیاری از آثار این مکتب جاودانه شد، تجسمی از زیبایی، رمز و راز، و حسگرایی هنری بودند.در میان آنان، دو چهره بیش از همه ماندگار شدند: الیزابت سیدال، که علاوه بر مدل بودن، خود نیز هنرمندی توانمند بود، و جین موریس، زنی که با زیبایی غیرمتعارف و چهرهی رؤیاییاش، الههی پیشارافائلیها لقب گرفت.
کشف جین موریس: آغاز یک سرنوشت هنری
جین باردن در آکسفورد، در خانوادهای از طبقهی کارگر متولد شد پدرش اصطبلدار بود و مادرش در رختشویخانه کار میکرد. در اکتبر ۱۸۵۷، هنگامی که ۱۷ ساله بود، همراه با خواهرش الیزابت برای تماشای اجرای گروه تئاتر دروری لین به آکسفورد رفت. در همان شب، دانته گابریل روستی و ادوارد برن-جونز، دو هنرمند برجستهی مکتب پیشارافائلی، محو زیبایی جین شدند و او را کشف کردند.این دو هنرمند، که مشغول نقاشی دیوارنگارههای انجمن آکسفورد با موضوع افسانههای آرتوری بودند، از جین خواستند که مدل آنان شود و در همین لحظه، سرنوشت جین موریس رقم خورد.چهرهی منحصربهفرد جین ترکیبی از ظرافت زنانه و نیرویی اندروژین همه را مجذوب خود میکرد. فک زاویهدار، لبهای برجسته، چشمان خاکستری عمیق، و موهای مشکیِ ضخیم و مواج او، جذابیتی غریب و اسرارآمیز داشت. بااینحال، تناقضی تلخ در زندگی او وجود داشت: هرگز کسی به او نگفت که زیباست.در سال ۱۸۵۸، جین باردن با یکی از اعضای این گروه، ویلیام موریس هنرمندی خلاق و جاهطلب نامزد شد و مسیر زندگیاش برای همیشه تغییر کرد.
الهامبخش پیشارافائلیها
جین موریس بیشتر برای دانته گابریل روستی مدل بود، اما همسرش، ویلیام موریس نیز در نخستین ماههای آشناییشان، او را در هیئت ایزولد، شاهزادهی تراژیک آرتوری به تصویر کشید. این نقاشی، که با عنوان La Belle Iseult شناخته میشود، تنها اثر رنگروغنی است که موریس در طول زندگیاش تکمیل کرد. او در گوشهی بوم نوشت: «نمیتوانم تو را نقاشی کنم، اما دوستت دارم.»بااینحال، روستی او را بیش از همه ستایش میکرد. برای او، جین همان stunner بود زن افسونگری که با زیبایی غیرمتعارف و مرموز خود، الهامبخش آثارش شد. با گذر زمان، این دلبستگی به عشقی عمیق تبدیل شد.جین سالها بعد، پس از مرگ ویلیام موریس، اعتراف کرد که هرگز همسرش را دوست نداشته است. اما در عین حال، تأکید داشت که هرگز نیز خود را به روستی نسپردباوجود آنکه او زنی مسحورکننده و فریبنده بود. به نظر میرسد که این دو از همان نگاه نخست بهشدت شیفتهی یکدیگر شدند.در آغاز، جین در نقش ملکه گوئینویر، همسر افسانهای شاه آرتور، برای روستی ژست گرفت. اما پس از ۱۸۶۲، یعنی سال مرگ الیزابت سیدال، همسر روستی، رابطهی آنها حتی بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شد گویی که سرنوشت، آنها را به هم میکشید.
پروسِرپین: اوج وسواس هنری و عاطفی روستی
نقاشی پروسِرپین، بیشک نقطهی اوج شیفتگی هنری و عاطفی دانته گابریل روستی به جین موریس است. در این اثر، که بیش از ۱۲۰ سانتیمتر ارتفاع دارد، جین در حالی که یک انار شکافته را در دست گرفته، به تصویر کشیده شده است. قرمزی درخشان دانههای انار، همرنگ با لبهای اوست.در اسطورههای یونان، پروسِرپین (همان پرسفونه در اساطیر یونانی) پس از چشیدن میوهی ممنوعه، محکوم شد که نیمی از سال را در جهان زیرین بگذراند. بااینحال، چهرهی بیاحساس و لبهای بستهی جین موریس چه در این نقاشی و چه در بسیاری از عکسهایش نه نشانی از پشیمانی دارد و نه نگرانی.رازآلودگی خیرهکنندهی جین همان چیزی بود که روستی در او میدید و تحسین میکرد. او در این نقاشی، هوش و درونگرایی پیچیدهی زنی را به تصویر کشیده که احساساتش را بهسختی آشکار میکند. سایهروشنهای چهرهاش، نوعی حزن سرد و دستنیافتنی را القا میکنند ویژگیای که او را به مدل ایدهآل برای این نقاش تبدیل کرد.
ویلیام موریس: مردی بزرگوار در سایهی یک عشق دیگر
و اما ویلیام موریس، همسر جین؟ اگر او از حسادت یا ناامنی رنج میبرد، هرگز آن را آشکار نکرد. او همیشه مهربان و محترمانه با جین رفتار میکرد.جین موریس، سالها بعد دربارهی همسرش چنین گفت:
«ویلیام موریس، بزرگوارترین و بیخودخواهترین مردی بود که میشناختم.»
جین موریس: هنرمندی در قلب جنبش هنر و صنایع دستی
جین موریس نهتنها یک الهامبخش پیشارافائلی بود، بلکه یکی از نخستین طراحان و دوزندگان جنبش هنر و صنایع دستی (Arts & Crafts Movement) نیز به شمار میرفت.
از زندگی ساده تا آموزش اشرافی
در کودکی، جین موریس تحصیلات اندکی داشت و احتمالاً، مانند مادرش، رختشوی سادهای میشد. اما پس از نامزدی با ویلیام موریس، زندگیاش تغییر کرد. او بهطور خصوصی تحت آموزش قرار گرفت تا همسر شایستهای برای یک جنتلمن باشد.او شیفتهی ادبیات بود و بهسرعت در زبانهای فرانسوی و ایتالیایی تسلط یافت. همچنین، به یک نوازندهی برجستهی پیانو تبدیل شد و دانش گستردهای در موسیقی کلاسیک پیدا کرد.رفتار و گفتارش چنان متین و موقر شد که در سالهای بعد، بهراحتی در محافل اشرافی رفتوآمد میکرد. جین، که روزگاری دختری از طبقهی کارگر بود، حالا بانویی فرهیخته و هنرمندی تأثیرگذار در جنبش هنر و طراحی بود.
فراتر از یک الهامبخش: جین موریس و دنیای طراحی
یک سال پس از ازدواج، جین موریس همراه با همسرش به خانهی قرمز (Red House) در بکسهیث نقل مکان کرد. در همینجا بود که مهارتهای خود را در هنر سوزندوزی گسترش داد و در کنار ویلیام موریس و دخترشان می موریس، به طراحی و تولید پارچههای نفیس پرداخت.
از هنر سوزندوزی تا طراحی پارچه و دکوراسیون
جین موریس در کارگاههای Morris & Co.، نقش مهمی در خلق طرحهای منحصربهفرد برای پارچه، گلدوزی و منسوجات داشت. آثار او به شابلونهایی برای طراحی کاغذدیواری، سقف، مبلمان، شیشهکاری و فلزکاری تبدیل شدند.حضور او در این عرصه نشان داد که او فقط یک مدل و الهامبخش نبود، بلکه طراح و هنرمندی برجسته در جنبش هنر و صنایع دستی محسوب میشد. در واقع، تمامی اعضای جنبش پیشارافائلی (PRB) به نوعی در این فعالیتهای خلاقانه نقش داشتند و الهامبخش شرکت Morris & Co. شدند شرکتی که به یکی از تأثیرگذارترین برندهای طراحی داخلی در قرن نوزدهم تبدیل شد.
پایان یک عشق
رابطهی جین موریس و دانته گابریل روستی سرانجام در ۱۸۷۶ به پایان رسید. دلیل این جدایی، وخامت شدید وضعیت روانی روستیبود. او دچار حملات روانپریشی شبیه اسکیزوفرنی شده بود و به کلرال و ویسکی اعتیاد داشت. در ۱۸۷۲، پس از نوشیدن یک بطری لادنوم (مخلوطی از تریاک و الکل)، به کما رفت و برای چندین ماه، سمت چپ بدنش دچار فلج نسبی شد.سالها بعد، جین موریس اعتراف کرد که او را دوست داشت، اما زمانی که روستی شروع به نابود کردن خود کرد، عشقش به او فروکش کرد. بااینحال، او را «مردی متفاوت از تمام مردانی که میشناختم» توصیف کرد.
یک پیوند فراتر از عشق
اگرچه عشق میان آنها پایان یافت، اما رابطهی حرفهایشان ادامه پیدا کرد. پس از جدایی، جین همچنان گاهوبیگاه برای روستی مدل میشد و مکاتبات دوستانهای با او داشت.برای روستی، جین موریس بیش از یک الهامبخش بصری و زن رؤیایی نقاشیهایش بود او تجسمی از شور هنری و دلبستگی عاطفی بود که هرگز نتوانست آن را فراموش کند.
عشقی دیگر پس از روستی
پس از مرگ دانته گابریل روستی، جین موریس با ویلفرد اسکاون بلانت وارد رابطه شد ماجراجو و دیپلماتی پیشین که او را در ۱۸۸۳ملاقات کرد.بلانت، که از طرفداران پروپاقرص روستی بود، در ابتدا این رابطه را بهعنوان یک چالش میدید گویی میخواست الهامبخش بزرگترین نقاش پیشارافائلی را تسخیر کند. اما این رابطه به چیزی فراتر از یک بازی تبدیل شد و نزدیک به هفت سال ادامه یافت.برخی از زندگینامهنویسان جین موریس حتی معتقدند که بلانت، شادیای را برای او به ارمغان آورد که در هیچیک از روابط قبلیاش تجربه نکرده بود عشقی که شاید در نهایت، آرامشی واقعی برای او به همراه داشت.
نتیجهگیری: زنی که روستی را بلعید
هری کویلتر، منتقد هنری، در توصیف رابطهی دانته گابریل روستی و جین موریس چنین نوشت:«احتمالاً هیچ نقاشی در تاریخ نبوده که شخصیتش تا این حد در سیمای یک زن حل شده باشد.»این جمله بهخوبی نشان میدهد که جین موریس برای روستی فراتر از یک مدل یا معشوقه بود او به تجسمی از وسواس هنری و احساسی عمیق تبدیل شد. در چهرهی او، روستی نهتنها زیبایی، بلکه افسون، رمزآلودگی و شور رمانتیک بیپایانی را یافت که تا آخر عمرش رهایش نکرد.