نقاشی «موج خیزان» اثر ادوارد هاپر
ادوارد هاپر در شاهکار دریایی خود، موج خیزان، فضایی آرام و درعینحال مملو از احساس جدایی اجتماعی، تنهایی عاطفی و پیشبینی خطری نامحسوس را به تصویر کشیده است. بیایید این اثر را عمیقتر بررسی کنیم!
زمینه تاریخی
ادوارد هاپر (۱۸۸۲-۱۹۶۷) نقاشی آمریکایی بود که بهخاطر آثاری با مضامین انزوا و تنهایی شناخته میشود، از جمله مشهورترین اثرش شبزندهداران. او در نیاک، نیویورک، شهری بندری در کنار رود هادسون که دارای یک حوضچه کشتیسازی فعال بود، به دنیا آمد. گفته میشود که همین ارتباط نزدیک با آب و فعالیتهای بندری، علاقهی مادامالعمر هاپر به زندگی در کنار دریا را شکل داد.در سال ۱۹۳۴، هاپر و همسرش، جوزفین، به تروو در ماساچوست نقل مکان کردند، شهری که مشرف به چشمانداز وسیع کیپ کاد است. آنها خانهای با یک استودیو خریدند تا در محیطی آرام و ساحلی زندگی کنند، درحالیکه همچنان سبک زندگی گوشهگیرانهی خود را حفظ میکردند. هاپر در این خلوتگاه ساحلی، آثار دریایی متعددی خلق کرد که در میان آنها، شاهکار موج خیزان برجستهترین است.
ترکیببندی کلی
موج خیزان یک نقاشی رنگروغن روی بوم است که ابعادی برابر با ۹۱.۹۲ سانتیمتر ارتفاع و ۱۲۷.۱۶ سانتیمتر عرض (۳۶ ۳/۱۶ در ۵۰ ۱/۱۶ اینچ) دارد. نسبت ابعاد آن تقریباً ۴:۳ است، مشابه نسبت تصاویری که امروزه با تلفنهای همراه ثبت میشوند. این اثر، یک منظرهی دریایی با رنگهای روشن و سوژهای آرام است. یک قایق بادبانی سفید (از نوع کتبوت) روی اقیانوسی به رنگ فیروزهای شناور است و در پسزمینهی آن، آسمانی لاجوردی گسترده شده است. کاپیتان و سه سرنشین دیگر هرکدام در حالتی متفاوت ایستاده، نشسته یا درازکش روی عرشهی قایق حضور دارند. در نزدیکی آنها، یک بویهی زنگی فلزی و تیره روی سطح آب بالا و پایین میرود.قایق و بویه در برابر موجهای در حال نزدیک شدن در نوساناند، درحالیکه ابرهای نازک و پراکندهی سیروس در آسمان کمرنگ بالا شناورند. تابش نور خورشید همهچیز را در رنگهایی شفاف و زنده فرو برده است. صحنه در نگاه اول آرام و بیدغدغه به نظر میرسد، اما مانند جریانهای زیرسطحی دریا، لایههای پنهانی در دل این اثر نهفتهاند. با بررسی دقیقتر، میتوان نشانههایی از جدایی اجتماعی، تنهایی عاطفی و پیشبینی خطری نامحسوس را در آن دریافت.
قایق
قایق کوچک سفیدرنگی که در نقاشی دیده میشود، از نوع کتبوت است—یک قایق بادبانی که تنها یک دکل دارد و این دکل در نزدیکی قسمت جلویی بدنهی کمعمق آن نصب شده است. این نوع قایق در مناطق شمالشرقی ایالات متحده، بهویژه در ایالتهای ساحلی نیویورک، نیوجرسی و ماساچوست، بسیار محبوب است.هاپر کتبوت را در حال متمایل شدن به سمت راست (استاربورد) هنگام گذر از یک موج به تصویر کشیده است. این شیب ظریف، حرکت موجهای زیرین و جنبش نرم چشمانداز دریایی را القا میکند.نکتهی جالب اینجاست که با وجود حرکت قایق، بادبانها و طنابهای مهار همچنان کشیده و بدون انحراف باقی ماندهاند. هاپر این جزئیات را مستقیماً با مداد گرافیتی روی سطح نقاشی کشیده است روشی که در زمان خود و حتی امروزه، بهعنوان یک جزئیات غیرمعمول در نقاشیهای رنگروغن در نظر گرفته میشود.
افراد در قایق
کاپیتان و سه سرنشین دیگر در کتبوت حضور دارند: سه مرد بدون پیراهن و یک زن که تاپ بندی بر تن دارد. در میان آنها، زن برجستهترین شخصیت است، چراکه بهشیوهای کاملاً متفاوت از مردان نقاشی شده است. او تنها فردی است که در حالتی آرام و بیحرکت روی قایق دراز کشیده است، بهطوری که به شکم روی عرشهی بالایی قایق قرار گرفته است.علاوه بر این، او تنها فردی است که لباس قرمز به تن دارد. روسری گیلاسیرنگ و تاپ قرمزش، دو نقطهی درخشان رنگی هستند که در میان ترکیب غالباً آبی و سفید نقاشی جلوهای ویژه دارند. این رنگهای گرم، همچون گلهای سرخی بر سطح چینی آبیوسفید میدرخشند ظریف، کوچک، و چشمنواز.
احساس جدایی در میان همراهان
چهار شخصیت نقاشی در فضایی مشترک قرار دارندهمگی در محدودهی قایق محصور شدهاند. هیچیک در حال شنا یا کاوش در اقیانوس اطراف نیستند؛ تنها ارتباط آنها با محیط، نگاهشان است. همگی به بویهی زنگی در سمت چپ خود خیره شدهاند و این تمرکز جمعی، آنها را از یکدیگر دور کرده است.اگرچه از نظر فیزیکی در کنار هماند، اما از نظر عاطفی و ذهنی از هم فاصله دارند. هرکدام در اندیشهی خود غرق شده است و نگاهش به نقطهای بیرون از دایرهی تعاملات انسانی دوخته شده. در این لحظهی گذرا، هر عضو این گروه دریایی، در میان جمع، تنهایی روحی خود را تجربه میکند.
تنهایی و گسست در دوران رکود بزرگ
در دههی ۱۹۳۰، هنگامی که ایالات متحده در بحران اقتصادی رکود بزرگ گرفتار بود، احساس تنهایی و گسست اجتماعی به یک تجربهی همگانی تبدیل شده بود. بسیاری از مردم دچار حس ازدستدادگی و بیهدفی بودنداحساسی که در فضاهای ساکت، ایستا و خالی، بهطور بصری تجسم مییافت.هاپر این وضعیت ذهنی ملی را در بسیاری از نقاشیهای خود منعکس کرد که مشهورترین آنها شبزندهداران و موج خیزان هستند. شخصیتهای این آثار بازتابی از خلأ زندگی مدرن آمریکاییاند. رؤیای آمریکایی در این جهان نقاشیشده، یا دور از دسترس است، یا به سرابی تلخ و محو تبدیل شده است.
نور خورشید و زمان در نقاشی
سایههای عمیقی که در سمت راست بویه، قایق و افراد دیده میشود، نشان میدهد که خورشید در سمت چپ ترکیببندی قرار دارد. بنابراین، زمان نمیتواند هنگام ظهر باشد، زیرا در آن زمان، سایهها بسیار کوتاه خواهند بود. به احتمال زیاد، صحنه یا در ساعات اولیهی صبح یا در اواخر بعدازظهر به تصویر کشیده شده است.با توجه به رنگهای زندهی صحنه و حالتهای خمود و کمتحرک شخصیتها، به نظر میرسد که زمان، اواخر بعدازظهر است. بیننده لحظهای از یک سفر دریایی را در واپسین ساعات آن مشاهده میکندروزی که با هیجان آغاز شده و اکنون با سکوتی تأملبرانگیز در برابر یک بویه به پایان میرسد.
رئالیسم انتزاعی
هنگامی که هاپر موج خیزان را نقاشی کرد، از تکنیک سنتی طراحی زیرین با مداد گرافیتی بر روی بوم پیروی نمود. سپس، این طراحی اولیه را با رنگ روغن پوشاند. این پیشطراحی، همانند آثار استادان قرن نوزدهم همچون توماس ایکینز، وینسلو هومر و هنری اوسوا تانر، به نقاشی او پرسپکتیو بصری و تناسبات دقیق بخشید و حسی از واقعگرایی را در اثر تقویت کرد.بااینحال، هاپر صرفاً در چارچوب رئالیسم قرن نوزدهم باقی نماند. او با ترکیب انتزاع مدرنیستی، سبکی منحصربهفرد خلق کرد که وضوح بصری و خلوص هندسی دههی ۱۹۳۰ را در خود داشت. او اشکال و خطوط را به نسخهای سادهشده از واقعیت تقلیل دادرویکردی که به رئالیسم انتزاعی شناخته میشود.
بادبان: نمونهای از واقعیت تقلیلیافته
بادبان قایق در این نقاشی نمونهای برجسته از سادهسازی واقعیت است. سایهای مورب و کاملاً تدریجی بر سطح آن گسترده شده که با مهارتی شگفتانگیز اجرا شده است آنهم با کاردک رنگ، ابزاری که معمولاً برای ایجاد بافتهای ضخیم و خشن به کار میرود.بااینحال، هاپر توانسته است بدون کوچکترین ناهماهنگی یا نقص، سایهپردازیای یکدست و پیشرونده ایجاد کند. سطح بادبان چنان صاف و صیقلی به نظر میرسد که گویی از جنس پلاستیکی نرم و پیشرفته ساخته شده است. بیننده میداند که این بادبان احتمالاً از پارچهای مانند کرباس یا لینن است، اما نحوهی اجرا، آن را نرمتر و انعطافپذیرتر از یک پارچهی معمولی جلوه میدهد.
موجها: نظمی غیرواقعی در رئالیسم انتزاعی
این حس استحکام و پایداری در خطوط موجهای خروشان نیز ادامه دارد. آنها با لبههایی کاملاً صاف و بدون هیچگونه شکستگی یا کف، بهگونهای طراحی شدهاند که گویی با خطکش ترسیم شدهاند. چهار موج پیدرپی، انعکاسی از خط افق دوردستاند و حس ریتمی الگووار را در سراسر صحنه ایجاد میکنند.هاپر از طریق این چینش، عمق بصری را القا میکندبا نزدیکتر شدن به افق، فاصلهی میان خطوط موجها فشردهتر میشود. بااینحال، حذف ناهنجاریهای طبیعی، نظمی غیرواقعی به آب میبخشد. این تقارن هندسی، صحنهای آرام و هماهنگ خلق کرده، اما در عین حال، احتمال وقوع آن در دنیای واقعی بسیار اندک است. موجهای این نقاشی را میتوان بارزترین نمونه از رئالیسم انتزاعی در موج خیزان دانست.
بویهی زنگی: نشانهای از خطر پنهان
تنها عنصر تیره در این نقاشی در سمت چپ قایق قرار دارد. بویهی زنگی با رنگ فلزی تیرهی خود در تضاد آشکار با بدنهی سفید قایق و اعماق آبی دریا قرار گرفته است. در قسمت پایینی آن، ردپایی از جلبکهای سبز یا صدفهایی چسبیده به سطح دیده میشود که نشان از گذر زمان و تعامل آن با محیط دارد.این بویه بهشدت به سمت راست متمایل شده، گویی امواج پیشزمینه تعادل آن را بر هم زدهاند. بویههای زنگی معمولاً برای هشدار دادن دربارهی خطرهای پنهان یا قریبالوقوع به کار میروند مانند موجهای بزرگی که بر اثر طوفان یا زمینلرزههای زیرآبی ایجاد میشوند. ازاینرو، بویهی زنگی در این نقاشی نیز به قایق در مورد موج خیزانی که در حال عبور از آن است، هشدار میدهد. حضور آن در صحنه، حالتی شوم و نگرانکننده به خود میگیرد.
ابرها: نشانهای زیبا اما هشداردهنده
در بالای چشمانداز دریایی، آسمانی لاجوردی گسترده شده که با ابرهای سفید و نازکی پوشیده شده است. هاپر این ابرهای لطیف را با دقت به تصویر کشیده است؛ در علم هواشناسی، این نوع ابرها به سیروس معروفاند. ساختار پردهمانند آنها به دلیل تشکیل بلورهای یخ در نواحی بیرونی طوفانهاست. ازاینرو، برای کسانی که با علم هواشناسی آشنا هستند همچون هاپر ابرهای سیروس نشانهای از طوفانی در حال نزدیک شدناند. این طوفان ممکن است یک رعدوبرق معمولی باشد یا حتی طوفانی سهمگین همچون یک توفند (هاریکن).در موج خیزان، بویهی زنگی و ابرهای سیروس هر دو نشانههایی از «آرامش پیش از طوفان» هستند. هاپر این اثر را در ۱۵ سپتامبر ۱۹۳۹ به پایان رساند درست زمانی که جنگ جهانی دوم در اروپا اعلام شد. آیا این طوفان نهتنها یک پدیدهی جوی، بلکه پیشگویی بصری هاپر از بحرانی بزرگتر بود؟