نقاشی آفرینش آدم اثر میکل آنژ و رازهای حیرتانگیزش
در سال 1508 میلادی، میکل آنژ توسط پاپ ژولیوس دوم ماموریت یافت تا یک نقاشی دیواری روی سقف کلیسا بکشد. محصول نهایی، که در پیچیدهترین حالت بصری و به صورتی الهی-معنوی کشیده شده بود، سرآمد در بین تمام دورههای نقاشیهای دیواری رنسان بود. سقف کلیسا ۹ مرحله خلقت را به تصویر میکشد که شامل داستان آفرینش و سقوط نوع بشر را بر اساس کتاب مقدس را روایت میکند. تصویر آفرینش آدم میکل آنژ یکی از این نقاشیهای حیرت انگیز است. جایی که میکل آنژ این رویداد قابل توجه را با تعبیری انسان گرایانه ارائه میدهد. اما این تصویر و نقاشی یک اثر ساده نیست. ورای تمام این تصاویر، اسراسر و رازهای شگفتانگیزی نهفته است. با من همراه باشید تا به تحلیل این نقاشی بپردازیم.
مقاله مرتبط: مجسمه داوود که نماد مقاومت بنیاسرائیل است و در کلیسای جامع فلورانس قرار گرفته، از شاهکارهای بیبدیل جهان است. برای خواندن ماجرای داوود و این مجسمه از میکل آنژ، به مقاله مجسمه داوود رجوع کنید.
بینشی در مورد لمس الهی
آیا تا به حال عکس یا فیلمی از دو انگشت در حال لمس یکدیگر را دیدهاید؟ ژستی که با نمادگرایی و زیبایی شناسی خود توجه افراد زیادی در جهان را به خود جلب کرده است. این شما را یاد چیزی نمیاندازد؟ به عکس زیر نگاه کنید.
حالا چطور؟ خب، برای کسانی که نمیدانند، این نمادینترین نقاشی در تاریخ هنر اروپا است. نقاشیای که دههها بر روی سقف کلیسای سیستین خودنمایی کرده و توسط یکی از هنرمندان مشهور دوره رنسانس، میکل آنژ بووناروتی نقاشی شده است.
آفرینش انسان (آدم) که به سفارش پاپ ژولیوس دوم انجام شده، بخشی از نقاشی دیواری بزرگتر در کلیسایی کوچک بود. این نقاشی نمایشی باشکوه از پویایی انسان و خدا است و در مرکز توجه کلیسا و افرادی که به دیدن آن میآیند، قرار گرفته است.
جزئیات پیچیدهای که میکل آنژ در خلق این شاهکار بهکار میبرد، مهارت او را در به تصویر کشیدن امر الهی نشان میدهد.
هیاهویی که این نقاشی ایجاد کرده و اهمیت فراگیر آن، به طور خالص و کلی، نه تنها به یک اثر الهامبخش تبدیل شده بلکه واقعا توانسته جوهره جنبش رنسانس را به تصویر بکشد.
در ظاهر، شاید شبیه یک نقاشی معمولی از خدای متعال در کتاب مقدس باشد که آدم را لمس میکند و به اولین انسان روی زمین زندگی میدمد. اما این نقاشی بیش از چیزی است که چشمهای عادی میتوانند آن را ببینند.
اهمیت اجتماعی_تاریخی نقاشی آفرینش آدم
کلیسای سیستین به دلیل نقاشیهای دیواری آن، اهمیت زیادی در زمینه مذهبی دارد و خلقت آدم از همه مهمتر است. این نقاشی، یعنی آفرینش آدم، الهامی است با ارجاعات برجسته به داستان کتاب مقدس از کتاب پیدایش دوره رنسانس. دورهای که بیش از همه شاهد تحول عظیم خلاقانه، هنری و فرهنگی در کشورهای اروپایی بود.
این دوره، دوره اختراع، آزمایش و نوآوری متفکرانی بود که خود را به لبه آفرینش هنری، علمی و فلسفی سوق دادند. نقاشیهای لئوناردو داوینچی، و هنرمندان دیگری مانند کاراواجو و بوتیچلی با شاهکارهای رنسانس مرتبط بودند.
با این حال، خلقت انسان به دلیل ویژگیهایش فراتر از حد انتظار مورد توجه قرار گرفت. نقاشی که برگرفته از آیه 1:27 کتاب پیدایش است. اثر هنری که سرشار از نماد ایمان و فداکاری در میان مسیحیان است. نه تنها تاثیری ماندگار بر مومنان جهان گذاشت، بلکه الهامبخش نسلهایی از جنبشهای هنری مانند باروک و منریسم بود.
خلقت انسان که یک هنر بالادست در رنسانس در نظر گرفته میشود، نماد فرهنگی ماندگار و نشان دهنده ذهن خلاق سازنده آن است. اهمیت لمس انگشتان این نقاشی، فراتر از قلمروهای هنر است. زیرا ایده اومانیسم رنسانس را منعکس میکند و در شکل دادن به تاریخ فرهنگی و فکری تمدن غرب نقش داشته است.
نظریههای مطرح شده در مورد نقاشی
خلقت آدم، تصویری چشمگیر از خداوند به عنوان فردی مسلط است که تنها با انگشت اشاره، به آدم ضعف، جان میدهد. در حالی که این نقاشی کل دنیای هنر را طوفانی کرده است، توسط نظریهپردازان هم مورد بحث و مطالعه قرار گرفته است. یکی از اولین تئوریها این است: خلقت آدم مغز انسان را به تصویر کشیده است.
1: تصویر تشریحی مغز انسان
نظریهها نشان میدهند میکل آنژ در نقاشی خود از خدا و آدم، ممکن است عمدا پیکر خدا را به شکل مغز علمی انسان ترسیم کرده باشد. برخی میگویند که میکل آنژ به عنوان یک مرد دوره رنسانس، جنبههای علمی را رها نکرده و در تلاش برای نشان دادن رابطه بین ذهن و امور الهی بوده است. شباهت عجیبی بین طرح کلی شکل خدا و مغز وجود دارد.
درواقع، چینهای روی ردای خدا با خطوط مشخصی شبیه به مخچه است. جایی که عملکردهای حرکتی را کنترل میکند. بازو از طریق قشر جلوی مغز، ناحیهای از مغز که با خلاقیت سروکار دارد، به آدم میرسد. موقعیت نیمتنه خدا تصویری را ایجاد میکند که قشر مغز، منطقهای که مسئول فرآیندهای شناختی مانند حافظه و زبان است را برمیانگیزد.
این نشان میدهد میکل آنژ معتقد بود هدایت الهی از طریق مغز انجام شده و این در نهایت هدیه خداوند است. پیام پنهانی آن هم این است که خداوند عقل را به آدم عطا کرد و ذهن انسان مظهر امری الهی است.
2: مرد برهنه دراز کشیده
یکی از نظریههای دیگری که در مورد نقاشی خلقت آدم توسط میکل آنژ وجود دارد، به تصویر کشیدن مرد برهنه در حالت درازکش است.
به عقیده برخی از نظریه پردازان، وضعیت بازوهای خداوند و بدن آدم، شکلی درازکشیده را به وجود میآورد. این بخش از نقاشی یکی از جنجالهای دنیای هنر بوده است.
جایی که برخی تصور میکنند آنژ با تصویرگری مردی برهنه، اهداف مذهبی داشته است. میکل آنژ تحت تاثیر هنر یونانی و رومی هم بود. چیزی که به احتمال زیاد او را وادار کرده تا نقاشی مرد برهنه را در حالت قهرمانانه و ایده آل خلق کند.
این اثر نمیتواند جنسی و آروتیک باشد. به ویژه که نقاشی برای یک کلیسا کشیده شده. میکل انژ در تلاش است انسان را در وضعیت آسیبپذیری که توصیف کتاب مقدس است بکشد. جایی که منتظر است خداوند او را لمس کند و اتکای خود را بر خدا نشان میدهد.
اولین انسان
اولین برداشت از نقاشی، مردی عضلانی و برهنه در حالت لم دادن است. موهای قهوهای، چشمانی جوان و ظاهری کم انرژی، انگشتان او تقریبا آویزان است. یعنی جانی در او نیست و در انتظار خداوند است.
این بخش از نقاشی میتواند تولد آدم را هم به تصویر بکشد. جایی که آدم دریافت کننده انرژی و جان است.
خداوند یا خالق
در گوشه سمت راست بالای تابلو، به صورت مورب قرار گرفته و با فرشتگان از آسمان بیرون آمده است. او در نگاه اول قدرتمند دیده شده و حس تسلط را القا میکند. خدا به عنوان مردی پیر و ریشو، عضلانی و پوشیده در تونیکی بلند به تصویر کشیده شده است. دست راست و انگشتش به سمت آدم دراز شده و قصد دارد به او جان بدهد.
نقاشی خدا طوری طراحی شده که به صورت طبیعی بزرگتر جلوه میدهد. پشت سرش 12 فرد برهنه، جوان و تقریبا شبیه به فرشتهها دیده میشود. بدن او شناور است و دستش را دور شانه یکی از افراد پشت سرش گذاشته است.
به فردی که در عکس سمت راست دست خدا روی شانهاش است دقت کنید، بحثهای علمی زیادی وجود دارد که آیا این یک مرد است یا یک زن؟ برخی میگویند او مریم باکره است و برخی دیگر معتقدند او حوا است. باتوجه به این که این ذهن خدا است، ممکن است او هم در آنجا باشد.
نگاه خدا به آدم مطمئن است. دستانش را به سمت او دراز کرده و بوممم! نقاشی اینجا شبیه به رحم هم بنظر میرسد. برخی معتقدند پارچه قرمز داخل رحم و پارچه سبز بلند هم بند ناف تازه بریده شده است.
تنها زمانی میتوانیم مطمئن باشیم که واقعا این تصویر چیست که به زمان برگردیم و از خود میکل آنژ سوال بپرسیم. تا آن زمان بهتر است به انگشتها اشاره کنیم. تا به آنها اشاره نکنیم، همهچیز تمام نمیشود.
دستهای دراز شده و انگشتان تقریبا لمس کننده
میکل آنژ این انگشتها را به طور کامل به نمادی برای خلقت تبدیل کرده است. این نزدیک شدن انگشت خداوند به انسان نشان میدهد خداوند قدرت متعال بوده و تنها اوست که منبع الهی است. تمام جانها از او سرچشمه میگیرند.
کلام پایانی
درک عمیق میکل آنژ از الهیات مسیحی و فلسفه کلاسیک به او اجازه داد تا این شاهکار را خلق کند. جایی که انسان رنجور اما مشتاق نشسته و منتظر است تا خداوند به او نیرو بخشد. غافل از تمام اتفاقاتی که در انتظارش است، او معصومانه دراز کشده و همچنان اصرار دارد انگشت اشاره او توسط خداوند لمس شود و جان بگیرد. رازهای این نقاشی هنوز هم مورد بحث هنرشناسان زیادی است. تحلیلهای عمیق آنها هر روز جنبههای بیشتری از عظمت این نقاشی را به رخ میکشد. تحلیل شما از نقاشی چیست؟ شما در آفرینش آدم چه میبینید؟
من کشف کردم مرد من نیست اون آدم بهم زنگ نزنه یا ایمیل نده نگم بهش