نقاشی یک امپرسیونیست آمریکایی اثری از مری کسات
مری کسات، نقاش و چاپگر آمریکایی، با مطالعه، کار و زندگی در فرانسه مهارتهای خود را پرورش داد. او یکی از تنها سه زن نقاش امپرسیونیست و تنها آمریکاییای بود که بهطور کامل در این جنبش هنری ادغام شد.با وجود موفقیتهایش در هر دو سوی اقیانوس اطلس و تأثیر گستردهای که بر صحنه هنری آمریکا گذاشت، نام او امروزه بهاندازه دیگر امپرسیونیستها شناختهشده نیست. ومعذلك، آثار او همچنان نمایانگر حضور درخشان زنان در جنبش امپرسیونیسم و تأثیر عمیق آنها بر دنیای هنر است.
دوران کودکی
مری استیونسون کسات در ۲۲ می ۱۸۴۴ در آلگینی سیتی، پنسیلوانیا و در خانوادهای بسیار مرفه به دنیا آمد. پدرش، رابرت کسات، دلال موفق بورس و سرمایهگذار در زمین بود و مادرش، کاترین کسات، از خانوادهای بانکی میآمد. مری یکی از هفت فرزند خانواده بود و پنج سال از دوران کودکی خود را، همراه با برادرش، در اروپا گذراند.در طی این سالها، او از پایتختهای مهم اروپایی دیدن کرد و نخستین درسهای طراحی و موسیقی خود را آموخت. همچنین در این دوران زبانهای آلمانی و فرانسوی را فراگرفت، مهارتی که بعدها در زندگی حرفهایاش بسیار مفید واقع شد.نخستین آشنایی او با هنرمندان برجسته فرانسوی همچون ژان-اوگوست-دومینیک انگر، اوژن دلاکروا، کامیل کورو و گوستاو کوربهاحتمالاً در نمایشگاه جهانی پاریس سال ۱۸۵۵ رخ داد. در همین نمایشگاه، ادگار دگا و کامیل پیسارو نیز آثار خود را به نمایش گذاشته بودند، هنرمندانی که بعدها نقش مهمی در مسیر هنری کسات ایفا کردند.
تحصیلات کسات
مری کسات از همان کودکی علاقهای جدی به نقاشی نشان داد، اما خانوادهاش با آرزوی او برای تبدیل شدن به یک هنرمند حرفهای مخالفت کردند. بااینحال، او در ۱۵سالگی تحصیل در آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا در فیلادلفیا را آغاز کرد. در آن زمان، یادگیری نقاشی برای زنان بیشتر بهعنوان یک مهارت اجتماعی در نظر گرفته میشد، نه یک حرفه. اما کسات برخلاف این نگرش رایج، بر آن بود که یک نقاش حرفهای شود.ازاینرو، در سال ۱۸۶۶ به پاریس مهاجرت کرد. در آن دوران، زنان اجازه تحصیل در مدرسه عالی هنرهای زیبای پاریس (École des Beaux-Arts) را نداشتند، اما کسات توانست بهصورت خصوصی نزد ژان-لئون ژروم، یکی از اساتید برجسته آن دوره، آموزش ببیند.او مهارتهای خود را با کپیکردن شاهکارهای موزه لوور تقویت کرد و برای این کار مجوز رسمی دریافت نمود. لوور نهتنها مکانی برای مطالعه آثار هنری، بلکه یک فضای اجتماعی برای زنان دانشجوی فرانسوی و آمریکایی بود، چراکه برخلاف مردان هنرمند که در کافهها گرد هم میآمدند، زنان در آن دوران اجازه حضور در این محافل پیشرو و آوانگارد را نداشتند.
«نقاشی آموختنی نیست. نیازی به درس ندارد. موزهها کافیاند.»
در ۱۸۶۸، هیئت داوران سالن پاریس نقاشی «نوازنده ماندولین» اثر مری کسات را برای نمایش برگزید. این اثر که در سبک رمانتیسم خلق شده است، یکی از تنها دو نقاشی باقیمانده از نخستین دهه فعالیت حرفهای کسات محسوب میشود.
بازگشت به اروپا
با آغاز جنگ فرانسه و پروس در ۱۸۷۰، کسات به ایالات متحده بازگشت. اما این دوران برای او سرشار از چالشهای مالی و هنری بود. پدرش از تأمین هزینههای وسایل نقاشی او امتناع ورزید و کسات تلاش کرد با برگزاری نمایشگاهها بهطور مستقل درآمد کسب کند، اما موفقیت چندانی به دست نیاورد.از سوی دیگر، او در آمریکا با کمبود منابع هنری و آثار برای مطالعه مواجه شد، موضوعی که مانع از پیشرفت او در نقاشی گردید. این دشواریها چنان تأثیر عمیقی بر او گذاشت که کسات برای مدتی به ترک هنر و کنار گذاشتن حرفه نقاشی فکر کرد.
بازگشت امید به زندگی هنری
مدت کوتاهی پس از بازگشت به آمریکا، آرشیقف پیتسبورگ به آثار مری کسات توجه نشان داد و از او خواست دو نسخه از نقاشیهای آنتونیو دا کُرِجو را در پارما، ایتالیا بازآفرینی کند. این سفارش، بودجه کافی برای تأمین هزینههای سفر و بخشی از اقامت او را فراهم کرد و فرصت دوبارهای برای ادامه فعالیت هنریاش به او داد.پس از بازگشت به اروپا، شرایط کسات روشنتر شد. در سالن ۱۸۷۲، نقاشی او با عنوان «دو زن در حال پرتاب گل در جشن کارناوال»مورد استقبال قرار گرفت و خریداری شد. پس از اتمام سفارش آرشیقف، کسات به مادرید و سویل سفر کرد تا در این شهرها به نقاشی بپردازد. سرانجام، در ۱۸۷۴، او به همراه خواهرش لیدیا در فرانسه ساکن شد و دوران تازهای از فعالیت حرفهای خود را آغاز کرد.
تحولی در صحنه هنری فرانسه
در سالهای پایانی قرن نوزدهم، صحنه هنری فرانسه در حال دگرگونی بود. گروهی از هنرمندان پیشرو، سنتهای پذیرفتهشده آکادمیک را کنار گذاشته و سبک جدیدی را بنیان مینهادندجنبشی که بعدها به امپرسیونیسم شهرت یافت. بااینحال، مری کسات همچنان در سبک سنتی کار میکرد و بیش از ده سال آثارش را به سالن پاریس ارسال کرد، اما با هر بار رد شدن و نادیده گرفته شدن، نارضایتیاش از این نظام محافظهکار افزایش یافت.
پیوستن به دگا و امپرسیونیستها
کسات همواره منتقد سیاستهای داوری سالن و سلیقه هنری سنتی آن دوران بود. بهویژه بیتوجهی به آثار زنان هنرمند او را آزار میداد. او متوجه شد که در سالن، تنها هنرمندانی که ارتباطات نزدیکی با اعضای هیئت داوران داشتند، پذیرفته میشدند. در ۱۸۷۷، هر دو اثر ارسالیاش رد شد و برای نخستین بار در هفت سال گذشته، هیچ اثری از او در سالن به نمایش درنیامد.در همین زمان، ادگار دگا از او دعوت کرد که به امپرسیونیستها بپیوندد و آثارش را در نمایشگاه مستقل آنها به نمایش بگذارد. این تصمیم، نقطه عطفی در زندگی هنری کسات بود. او در همین دوره، یکی از مشهورترین و نمادینترین آثارش، «دختری کوچک در صندلی آبی» را خلق کرد—پرترهای لطیف و صمیمی از دختری خردسال که در دنیای افکار خود غرق شده است. این نقاشی، به یکی از شاهکارهای امپرسیونیسم و سندی بر تحول سبک کسات تبدیل شد.
ورود به دنیای امپرسیونیسم
مری کسات با شور و اشتیاق فراوان دعوت دگا را پذیرفت. او در کنار امپرسیونیستها احساس راحتی و آزادی بیشتری داشت، چراکه نهتنها در نمایشگاههایشان شرکت میکرد، بلکه در محافل خصوصی آنها نیز حضور مییافت. علاوه بر این، او امیدوار بود که در کنار این جنبش پیشرو، به موفقیت تجاری بیشتری دست یابد و بتواند آثار خود را به پاریسیهای هنردوستی که به هنر آوانگارد علاقه داشتند، بفروشد.«سرانجام توانستم با استقلال کامل کار کنم، بدون نگرانی از نظر هیئت داوران. تازه زندگیام آغاز شد.»
تأثیر دگا بر کسات
ادگار دگا تأثیری عمیق بر مری کسات گذاشت. آنها در کنار یکدیگر کار میکردند و کسات از تجربیات دگا نکات ارزشمندی آموخت. او در این دوره مهارت خود را در استفاده از پاستلها افزایش داد و دگا او را با حکاکی روی مس آشنا کرد، تکنیکی که بعدها در آثار کسات نقش مهمی یافت.کسات که پیشتر بیشتر در فضای استودیویی کار میکرد، پس از آشنایی با دگا، همواره یک دفتر طراحی به همراه داشت تا صحنههایی را که در فضای باز مشاهده میکرد، ثبت کند.هرچند کسات احساسات عمیقی نسبت به دگا داشت، اما بهمرور یاد گرفت که انتظار زیادی از او نداشته باشد. ارتباط میان این دو هنرمند، هرچند پیچیده، اما از نظر هنری بسیار ثمربخش و الهامبخش بود.
خانواده و فعالیت هنری کسات
در ۱۸۷۷، والدین مری کسات به او در پاریس پیوستند. حضور خانواده برای او و خواهرش لیدیا بسیار ارزشمند بود، چراکه هیچکدام از آنها ازدواج نکرده بودند. کسات از همان ابتدا تصمیم گرفته بود که ازدواج با مسیر حرفهای او سازگار نیست و به همین دلیل زندگی خود را کاملاً وقف هنر کرد.لیدیا، که بارها مدل نقاشیهای خواهرش بود، از بیماریهای مزمن رنج میبرد. سرانجام در ۱۸۸۲ درگذشت و این فقدان، کسات را بهشدت متأثر و برای مدتی ناتوان از کار کردن کرد.
چالشهای مالی و خلق آثار برجسته
بااینحال، پدرش همچنان حاضر به تأمین هزینههای استودیو و وسایل نقاشی او نبود. کسات، که نگران بود مجبور شود نقاشیهایی بازاری و کمارزش (potboilers) برای تأمین مخارج خود خلق کند، تصمیم گرفت با تمرکز بر کیفیت، مجموعهای از آثار ارزشمند را برای نمایشگاه امپرسیونیستها آماده کند.در ۱۸۷۸، سه تا از برجستهترین آثار او شکل گرفتند:«پرتره هنرمند» (خودنگاره),«دختری کوچک در صندلی آبی»یکی از شاخصترین نقاشیهای او,«مطالعه روزنامه فیگارو»پرترهای از مادرش که او را در حال خواندن لو فیگارو نشان میدهد.این آثار،نشاندهنده اوج مهارت و سبک منحصربهفرد کسات در این دوره از زندگیاش هستند.
موفقیت در نمایشگاه امپرسیونیستها
نمایشگاه امپرسیونیستها در سال ۱۸۷۹ یکی از موفقترین نمایشگاههای این جنبش بود و در نهایت، برای هر یک از اعضای گروه سود مالی به همراه داشت. مری کسات در این نمایشگاه ۱۱ اثر به نمایش گذاشت که یکی از مهمترین آنها «در جایگاه تماشاگران اپرا» (In the Loge) بود.او سهم خود از سود نمایشگاه را برای خرید یک اثر از ادگار دگا و یک اثر از کلود مونه خرج کرد، نشانهای از احترام و تحسین او برای همکاران امپرسیونیستش.کسات همچنین در نمایشگاههای بعدی امپرسیونیستها در سالهای ۱۸۸۰ و ۱۸۸۱ شرکت کرد و تا ۱۸۸۶ بهعنوان عضوی فعال در این جنبش باقی ماند. این سالها اوج فعالیت امپرسیونیستی او بود، دورانی که نهتنها سبک خود را به کمال رساند، بلکه جایگاهش را بهعنوان یکی از مهمترین زنان این جنبش تثبیت کرد.
تأثیر کسات در ایالات متحده
در ۱۸۸۶، مری کسات دو نقاشی برای نخستین نمایشگاه امپرسیونیستها در ایالات متحده ارائه کرد. این نمایشگاه توسط پل دوران-روئل، دلال برجسته آثار هنری، سازماندهی شده بود و نقش مهمی در معرفی امپرسیونیسم به مخاطبان آمریکایی داشت.کسات همچنین بهعنوان مشاور چندین مجموعهدار مهم هنری فعالیت میکرد و آنها را تشویق میکرد که آثار خریداریشده خود را در نهایت به موزههای هنری آمریکا اهدا کنند. یکی از این مجموعهداران لوییزین الدر بود، که پس از ازدواج با هری هَویمایر، تحت راهنماییهای کسات، مجموعهای از شاهکارهای امپرسیونیستی را گردآوری کرد.بخش بزرگی از این مجموعه ارزشمند امروزه در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود، و میراث کسات در گسترش امپرسیونیسم در آمریکا را زنده نگه داشته است.
کسات بهعنوان الگو و تحول سبک هنری
مری کسات نهتنها به امپرسیونیسم در آمریکا اعتبار بخشید، بلکه به الگوی الهامبخشی برای نسل جدیدی از هنرمندان آمریکایی تبدیل شد. یکی از این هنرمندان لوسی اِی. بیکن بود که کسات او را به کامیل پیسارو معرفی کرد.بااینکه گروه امپرسیونیستها در نهایت از هم پاشید، کسات همچنان با برخی از اعضای آن ازجمله آگوست رنوار، کلود مونه و کامیل پیسارو در ارتباط بود. با گذشت زمان، سبک او تغییر کرد و او بهتدریج از امپرسیونیسم فاصله گرفت. در عوض، به زبانی بصری سادهتر و مستقیمتر روی آورد و شروع به نمایش آثارش در گالریهای نیویورک کرد. پس از ۱۸۸۶، دیگر خود را وابسته به هیچ جنبش هنری خاصی نمیدانست و به آزمایش تکنیکهای مختلف پرداخت.
الهام و سبک هنری
موضوعات اصلی نقاشیهای کسات پرتره زنان و تصاویر مادران و کودکان در لحظات روزمره بودند. او از رنگهای درخشان و ترکیببندیهای محکم و دقیق استفاده میکرد. آثار او سرشار از لطافت و احساس هستند، اما به دام سانتیمانتالیسم نمیافتند.برخی از این پرترهها، دوستان نزدیک کسات را به تصویر میکشند، اما بعدها او برای ترکیببندیهایش از مدلهای حرفهای استفاده کرد. این آثار، در ساختار و فضاسازی، شباهت زیادی به نقاشیهای مریم و کودک در رنسانس ایتالیا دارند و نشاندهنده علاقه او به سنتهای کلاسیک در کنار نوآوریهای مدرن هستند.
تأثیر هنر ژاپنی و نوآوری در چاپگری
در ۱۸۹۱، مری کسات مجموعهای از چاپهای برجسته و نوآورانه به شیوه درایپوینت (حکاکی مستقیم) و آکواتینت رنگی را به نمایش گذاشت. این آثار تحت تأثیر استادان ژاپنی خلق شده بودند، نمایشگاهی که یک سال پیش از آن در پاریس برگزار شده بود و تأثیر عمیقی بر کسات گذاشت.او به سادگی و وضوح طراحی در هنر ژاپنی علاقهمند شد و این ویژگیها را در آثار خود بهکار برد. بااینحال، در تفسیر شخصیاش، رنگهای پاستلی لطیف و روشن را جایگزین رنگهای تیره و مشکی کرد، که در نقاشیهایش نیز بارز بود.
شک و تردید نسبت به مهارت او
کسات، بهعنوان یک زن هنرمند در دنیایی که تحت سلطه مردان بود، همواره با تردیدها و تعصبات جنسیتی مواجه میشد. در واکنش به مهارت بالای او در طراحی، مردی به او گفت:«باور نمیکنم که یک زن بتواند اینقدر خوب طراحی کند. واقعاً خودت این را کشیدهای؟»این نوع برخورد، بازتابی از فضای مردسالارانه دنیای هنر در آن زمان بود. بااینحال، مهارت بینقص و سبک منحصربهفرد کسات، تمامی این تردیدها را بیاثر کرد و جایگاه او را بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان زمان خود تثبیت نمود.
سالهای پایانی زندگی
در ۱۹۰۶، الکساندر کسات، برادر مری کسات و رئیس راهآهن پنسیلوانیا، درگذشت. این فقدان، ضربهای عمیق به او وارد کرد، اما همچنان به خلق آثار هنری ادامه داد.در آثار دهه ۱۹۰۰، احساسات بیشتری نسبت به گذشته نمایان شد. بااینکه آثارش همچنان مورد محبوبیت عمومی و تحسین منتقدان قرار داشتند، اما دیگر در حال ایجاد نوآوریهای هنری جدید نبود.کسات، که خود از پیشگامان امپرسیونیسم بود، به جنبشهای جدیدی مانند پسامپرسیونیسم، فوویسم و کوبیسم با دیدهای انتقادی مینگریست. او برخلاف بسیاری از هنرمندان همدورهاش، نسبت به این سبکهای نوگرایانه علاقهای نشان نداد و به اصول زیباییشناسی خود پایبند ماند.
سالهای پایانی و میراث جاودان مری کسات
مری کسات در ۱۹۱۰ به مصر سفر کرد و تحت تأثیر عظمت و شکوه هنر باستانی مصری قرار گرفت. بااینحال، این تجربه در کنار الهامبخشیاش، بحران خلاقیتی را نیز برای او به همراه داشت.در ۱۹۱۱، او به بیماریهای دیابت، روماتیسم، نورالژی و آب مروارید مبتلا شد، اما همچنان به کار خود ادامه داد و تسلیم نشد. بااینحال، پس از ۱۹۱۴، کاهش شدید بینایی او را مجبور به کنار گذاشتن نقاشی کرد.با وجود این محدودیتها، کسات همچنان در فعالیتهای اجتماعی نقش داشت. او به جنبش حق رأی زنان (سافرجتها) پیوست و در ۱۹۱۵، ۱۸ اثر خود را در نمایشگاهی که از این جنبش حمایت میکرد، به نمایش گذاشت.در ۱۹۰۴، به پاس نقش برجستهاش در هنر، دولت فرانسه نشان افتخار «لژیون دونور» را به او اعطا کرد، افتخاری که تأییدی بر جایگاه ویژه او در دنیای هنر بود.سرانجام، در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۶، مری کسات در شاتو دو بوففرن، نزدیک پاریس، چشم از جهان فروبست و در مقبره خانوادگی در مِسنِل-تِریبوس، فرانسه، به خاک سپرده شد.یکی از عمیقترین جملات او که بازتابی از عشق جاودانش به هنر بود، چنین است:«من با حسی از هنر برخی افراد را لمس کردهام – آنها عشق و زندگی را احساس کردهاند. آیا چیزی میتوانی برای مقایسه با آن لذت به من بدهی؟»این سخن، بیانگر رسالت حقیقی او در هنر است—آفریدن آثاری که نهتنها چشم را مجذوب میکنند، بلکه قلب و روح را نیز به تپش درمیآورند. کسات، با تمام چالشهایی که در زندگی با آنها روبهرو شد، همچنان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین زنان در تاریخ امپرسیونیسم باقی ماند، هنرمندی که آثارش تا امروز با بینندگان سخن میگوید.