هنری

نقاشی کلیسای سیستین میکل‌آنژ، پاپ جنگجو و تصویری غیرمنتظره از خدا

نه، این یک اغراق یا بی‌احترامی عمدی نیست—در این نقاشی، ما واقعاً تصویری از بدن برهنه خدا را می‌بینیم، اثری
که به لطف میکل‌آنژ، سقف کلیسای سیستین را زینت بخشیده است.هنگامی که به این کلیسای مشهور نگاه می‌کنم، چند پرسش در ذهنم شکل می‌گیرد:آیا خدا رنگ صورتی را ترجیح می‌دهد؟و اگر او قادر مطلق است، چرا برای حرکت به کمک پوتی‌ها (فرشتگان کودک) نیاز دارد؟

آیا خدا دارای اندام جسمانی است؟

چرا ماهیچه‌های گلوتئوس ماکسیموس (باسن) در انسان‌ها تا این حد برجسته هستند؟ ما تنها گونه‌ای از نخستی‌ها
هستیم که چنین ویژگی‌ای داریم. به نظر می‌رسد که اندازه و شکل این عضلات، به نحوه حرکت ما روی دو پا ارتباط
داشته باشد.اما در آثار میکل‌آنژ، وضعیت متفاوت است.درحالی‌که تندیس داوود او یک مرد واقعی است، خدای او راه نمی‌رود بلکه در فضا شناور است، با حرکتی سیال مانند سوپرمن پرواز می‌کند.

Michelangelo, David, 1504, Galleria dell’Accademia, Florence, Italy
Michelangelo, David, 1504, Galleria dell’Accademia, Florence, Italy

خورشید، ماه و… سبزیجات؟

در روایت سقف کلیسای سیستین، خدا خورشید، ماه و گیاهان را خلق می‌کند.آیا عجیب نیست که آفرینش منظومه‌های شمسی در کنار سبزیجاتی مثل نخود و هویج اتفاق می‌افتد؟پس از آن، او ناگهان از صحنه خارج می‌شود و تصویری واضح از پشت برهنه‌اش به نمایش می‌گذارد.چرا چنین نمایی؟ آیا این یک نوع طنز تصویری است؟نمی‌خواهم بیش از حد به کارکردهای فیزیولوژیکی بدن اشاره کنم، اما آیا ممکن است که این تصویر، بازتابی ازانسان‌محور بودن نگاه میکل‌آنژ باشد؟ آیا به جای آنکه خدا انسان را به تصویر خود بیافریند، این انسان (میکل‌آنژ) نیست که خدا را بر اساس تصویر خود خلق کرده است؟

رنسانس و نگاه انسان‌محور به هنر

امروزه، ما کلیسای سیستین را با چشمانی آموخته در عصر روشنگری و با درک علمی مشاهده می‌کنیم. اما نباید
فراموش کرد که این اثر، محصول دوران میکل‌آنژ است.در دوران رنسانس، هنرمندان به مهارت‌های پیشرفته‌ای در آناتومی، پرسپکتیو و عمق میدان دست یافته بودند.این شاهکار در دورانی خلق شد که هنرمندان می‌توانستند بدن انسان را با دقتی بی‌آن زمان دیده نشده بود.نظیر بازنمایی کنند، به‌گونه‌ای که تا آن زمان دیده نشده بود.

The Sistine Chapel in 1508 before Michelangelo’s works.

آیا کلیسای سیستین واقعاً یک شاهکار است؟

من شخصاً درباره سبک و زیبایی‌شناسی کلیسای سیستین تردید دارم، اما می‌دانم که در اقلیت هستم.تحسین بی‌چون‌وچرای این اثر در سراسر جهان ادامه دارد. احتمالاً این ستایش غیرانتقادی از شاگرد میکل‌آنژ، جورجو وازاری، آغاز شد همان کسی که اولین زندگینامه او را درزندگی هنرمندان بزرگ نوشت.
Michelangelo, Paintings in Sistine Chapel, 1512, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican
احتی گوته در قرن هجدهم نیز این دیدگاه را تأیید کرد و نوشت:تا زمانی که کلیسای سیستین را ندیده‌اید، نمی‌توانید درک کنید که انسان قادر به انجام چه کاری استاین ستایش تا قرن بیستم و امروز ادامه داشته و منتقدانی چون کنت کلارک و اندرو گراهام دیکسون نیز همچنان کلیسای سیستین را به‌عنوان اثری بی‌نقص توصیف می‌کنند.آیا ما واقعاً به کمال نیاز داریم؟مشکل من در اینجا، مسئله سبک و زیبایی‌شناسی است. آیا واقع‌گرایی مطلق، بهترین روش برای به تصویر کشیدن این موضوعات است؟میکل‌آنژ در این اثر، مفاهیمی متافیزیکی و فراطبیعی را به نمایش می‌گذارد:آفرینش آسمان‌ها و زمین
آدم و حوا,طوفان نوح,روز قیامت,پیامبران و پیشگویی‌های آن‌ها اما آیا این شخصیت‌ها باید مانند یک گروه از بدنسازان امروزی به نظر برسند؟

Michelangelo, The Ignudo, 1512, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican. Pinterest. Detai
من این پرسش را مطرح می‌کنم که آیا خدا، خالق متعال و نهایی، باید شبیه یک کارگر بندر مسن و نیرومند به نظر برسد؟
این الگوی مردسالارانه و پدرسالارانه ممکن است در گذشته به نفع کلیسای کاتولیک بوده باشد، اما آیا باورمندان امروزی هنوز هم تصویری مانند خدای میکل‌آنژ را در ذهن دارند؟البته هیچ مقایسه‌ای به‌طور جدی قابل انجام نیست، اما من شخصاً رویکردی لطیف‌تر را ترجیح می‌دادم چیزی کهشاید اگر این اثر به دست لئوناردو داوینچی یا حتی ویتوره کارپاچو اجرا می‌شد، شاهد آن می‌بودیم.

معماری کلیسای سیستین

اما مسئله فقط به تزئینات داخلی کلیسا محدود نمی‌شود از نظر معماری نیز، کلیسای سیستین نسبتاً کسل‌کننده است.
نمای بیرونی آن شباهتی به سبک رومانسک دارد، اما فاقد هماهنگی ریاضی‌ای است که در بسیاری از ساختمان‌های آن
دوره دیده می‌شود.دلیل آن ساده است: این بنا اصلاً رومانسک نیست.کلیسای سیستین در حدود سال ۱۴۷۰ ساخته شد، زمانی که سبک غالب، گوتیک متأخر تزئینی بود.اما این ساختمان نه گوتیک است و نه تزئینی بنابراین، نمای بیرونی آن به‌وضوح می‌توانست به تزئینات بیشتری نیازداشته باشد

فضایی بیش از حد شلوغ

میکل‌آنژ شاید آخرین هنرمندی بود که کلیسای سیستین را تزئین کرد، اما قطعاً اولین نفر نبود.پیش از او، ساندرو بوتیچلی، کوزیمو روسلی و پیِترو پروجینو نیز در این کلیسا کار کرده بودند.در واقع، کلیسای سیستین مانند یک موزه فشرده است—مجموعه‌ای از آثار هنری متراکم در فضایی کوچک که در آن امکان درک کامل هر اثر دشوار است.

Thomas Rowlandson and Augustus Charles Pugin, Exhibition Room Somerset House, 1808, Royal Academy, London, UK

این آشفتگی بصری یادآور هرج‌ومرجی است که در آکادمی سلطنتی هنر و سایر مؤسسات هنری تا اوایل قرن نوزدهم
رواج داشت.برای من، تزئینات میکل‌آنژ چنان انبوهی از تصاویر و رنگ‌ها را ارائه می‌دهد که به نوعی افراط بصری منجر شده است.

روز قیامت

نقاشی عظیم روز قیامت که دیوار محراب را پوشانده است، بدون شک اثری باشکوه است.و در اینجا، شیطان واقعاً در جزئیات نهفته است.کشتی نفرین‌شدگان صحنه‌ای تماشایی از وحشت و سرنوشت شوم را ارائه می‌دهد.

Michelangelo, The Last Judgement, 1541, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican. Essence of Rome. Detail

در کنار آن، چهره‌ای قرار دارد که گمان می‌رود خودنگاره میکل‌آنژ باشد—به‌صورت پوستی کنده‌شده، که در جزئیات
نقاشی دیده می‌شود.تصویر ناامیدی نفرین‌شدگان چنان تأثیر جهانی دارد که می‌توان ردپای نفوذ آن را در آثار مجسمه‌سازانی مانند رودن و حتی فراتر از آن مشاهده کرد.

Michelangelo, Despair of the Damned, 1541, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican. Web Gallery of Art. Detail.

به نقاشی آدم و حوا در سقف کلیسای سیستین نگاه کنید آیا جزئیات این اثر در میان تزئینات پرزرق‌وبرق دیگر گم
نشده است؟

Michelangelo, The Fall of Man, 1512, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican. Detail.

این دو شخصیت کاملاً تحت تأثیر تزئینات اطراف قرار گرفته‌اند و در میان برهنه‌های کلاسیکی که هیچ ارتباطی با روایت
یا موضوع مذهبی ندارند، کوچک به نظر می‌رسند.برخی از صحنه‌های تصویری در این مجموعه واقعاً فوق‌العاده‌اند، اما در میان انبوه تزئینات فشرده در گوشه‌های سقف، تقریباً دیده نمی‌شوند.

Michelangelo, Sistine Chapel ceiling, 1512, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican

تنبیه هامان و استفاده خلاقانه از فضا

به تنبیه هامان نگاه کنید.میکل‌آنژ این داستان را به‌صورت چندروایتی و در چندین مرحله نقل کرده است، که در دوران او مرسوم بود.او از فضا به‌طور خلاقانه‌ای استفاده کرده است

Michelangelo, The Punishment of Hamen, 1512, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican. Alamy. Detail.

او از فضا به‌طور خلاقانه‌ای استفاده کرده است. شکل منحنی گوشه سقف، به‌طور طبیعی مناسب به تصویر کشیدن
صلیب بود، اما میکل‌آنژ برخلاف انتظار، مصلوب شدن را از نمای کناری نمایش داده است.او همچنین با استفاده از دیواری دارای در، فصل‌های مختلف این داستان را به هم متصل کرده است.اگر این یک نقاشی مستقل بود، احتمالاً منتقدان آن را یک شاهکار توصیف می‌کردند. اما در اینجا، در گوشه‌ای از سقف پنهان شده و کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

نقاش یا مجسمه‌ساز؟

نقاشی داوود و جالوت در سقف کلیسای سیستین کاملاً با تندیس داوود که تنها چند سال قبل توسط میکل‌آنژ ساخته شد، متفاوت است. اما آیا کسی آن را می‌شناسد؟میکل‌آنژ در درجه اول یک مجسمه‌ساز بود، و این مسئله در فرسکوهایش کاملاً مشهود است.به دانیال نگاه کنید:ایستایی بدن،نحوه قرارگیری اندام‌ها،

Michelangelo, David and Goliath, 1512, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican. WikiArt

حالت پیچیده و پویای بدن همه چیز نشان می‌دهد که این اثر توسط یک مجسمه‌ساز خلق شده است.

Michelangelo, Daniel, 1512, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican. Detail. Wikimedia Commons (public domain

در حقیقت، اگر کلیسای سیستین وجود نداشت، ما احتمالاً هرگز میکل‌آنژ را به‌عنوان یک نقاش در نظر نمی‌گرفتیم.
در تمام دوران حرفه‌ای‌اش، او تنها چند نقاشی دیگر خلق کرد:تبدیل شدن پولس و تصلیب قدیس پطرس (هر دو فرسکو هستند),دونی توندو (یک نقاشی مستقل روی چوب),دفن مسیح (ناقص مانده است) عذاب قدیس آنتونی و مدونای منچستر (که انتساب آن‌ها به او قطعی نیست)در مجموع، تنها شش نقاشی از او شناخته شده است

Michelangelo, The Manchester Madonna, c.1497, National Gallery, London, UK

  پاپ جنگجو: مقصر کیست؟

چه کسی را باید مسئول این حجم از تزئینات و تحسین کورکورانه کلیسای سیستین بدانیم؟میکل‌آنژ هرگز نمی‌خواست نقاش باشد او می‌خواست مجسمه‌سازی کند.اما پاپ یولیوس دوم، معروف به پاپ جنگجو او را مجبور به انجام این کار کرد.

Raphael, Pope Julius II, 1511, National Gallery, London, UK

یولیوس دوم، که نام خود را از ژولیوس سزار الهام گرفته بود، کمترین شباهتی به یک رهبر معنوی نداشت.او بیشتر دوران پاپی خود را در میدان‌های جنگ سپری کرد و به گفته برخی منابع، چندین معشوق مرد و حتی یک دختر نامشروع داشت. میکل‌آنژ علاقه‌ای به او نداشت و در ابتدا از پذیرش سفارش کلیسای سیستین خودداری کرد.در طول کار، بارها از تأخیر در پرداخت دستمزد خود شکایت کرد.

آیا این یک انتقام پنهان بود؟

و حالا، دوباره به موضوع نمای غیرمنتظره از بدن خدا بازمی‌گردیم.آیا ممکن است که این تصویر، نوعی نارضایتی میکل‌آنژ از مجبور شدن به نقاشی به جای مجسمه‌سازی باشد؟پاپ یولیوس دوم او را تحت فشار قرار داده بود و مدام از کندی پیشرفت کار شکایت می‌کرد.آیا یولیوس به‌معنای واقعی کلمه آزاری برای نشیمنگاه میکل‌آنژ بود؟ متوجه نکته من شده‌اید؟یولیوس دوم محبوبیت چندانی نداشت.

Michelangelo, The Creation of the Sun and Stars and Plants, 1512, Sistine Chapel, Vatican City, Vatican. Detail. Wikimedia Commons (public domain).

نه اراسموس و نه مارتین لوتر برای قداست او ارزشی قائل نبودند.او بیشتر به جنگ و قدرت علاقه داشت تا مسائل دینی.
در واقع، می‌توان او را هاروی واینستین دوران رنسانس دانست.پس آیا میکل‌آنژ به‌طور پنهانی به او بی‌احترامی کرده است؟
آیا او امیدوار بود که در میان هرج‌ومرج بصری سقف، این توهین مخفی باقی بماند؟این را هرگز نخواهیم دانست، اما قطعاً این احتمال، یکی از جذاب‌ترین شایعات رنسانس خواهد بود!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا