هنری

نقاشی گلدانی با گل‌ها اثر راشل رویش

بیایید درباره یکی از بزرگ‌ترین هنرمندان طبیعت بی‌جان صحبت کنیم: راشل رویش.نقاشی‌های طبیعت بی‌جان معمولاً در موزه‌ها چندان جلب توجه نمی‌کنند. بازدیدکنندگان مدرن اغلب از کنار آن‌ها عبور می‌کنند، بی‌آنکه نگاهی دقیق بیندازند. بسیاری از این آثار ممکن است بیش از حد کهنه، یکنواخت و فاقد هیجان به نظر برسند. اما نقاشی‌های طبیعت بی‌جان راشل رویش دنیایی کاملاً متفاوت را به نمایش می‌گذارند. او با استفاده از گل‌ها، داستان‌هایی درباره مضامین عمیق و جاودانه‌ای چون حرص، غرور و مرگ روایت می‌کرد.این فقط یک نقاشی از گل‌ها نیست؛ این تجلی قدرت گل‌هاست.

Rachel Ruysch, Vase with Flowers, 1700, Mauritshuis, The Hague, Netherlands

راشل رویش در سال ۱۶۶۴ در هلند متولد شد. هلند در آن دوران محیطی جالب و منحصر‌به‌فرد برای رشد و شکوفایی یک هنرمند زن به شمار می‌رفت. در آن زمان، شهرتی بی‌سابقه در میان زنان هنرمند هلندی شکل گرفت، اما راشل رویش از هم‌عصران خود فراتر رفت و به شهرتی بین‌المللی دست یافت.وجه تمایز او در ترکیب‌های درخشان و بدیع از گل‌ها نهفته بود؛ ترکیب‌هایی که زیبایی و اخلاقیات را در کنار هم قرار می‌دادند. گل‌های زیبا می‌توانند معانی عمیق‌تری داشته باشند، و رویش این حقیقت را به شکلی خیره‌کننده در آثارش به کار می‌بست.

Rachel Ruysch, Vase with Flowers, 1700, Mauritshuis, The Hague, Netherlands. Detail.

راشل رویش دختر گیاه‌شناس برجسته، فردریک رویش بود. پدرش علاقه‌ای عمیق به مشاهده و مطالعه گل‌ها و حشرات داشت. بی‌شک این علاقه به دخترش نیز منتقل شد، چرا که آثار رویش به دلیل ترکیب‌بندی‌های گل‌آرایی فوق‌العاده‌اش که اغلب با حضور حشرات زینت می‌یافتند، شهرت دارند.زمانی که رویش در نوجوانی نقاشی را آغاز کرد، ژانر طبیعت بی‌جان در هلند هنوز نسبتاً جدید بود و تنها از دهه ۱۶۵۰ به رسمیت شناخته شده بود. آنچه که در آن زمان “گل‌آرایی” نامیده می‌شد، ایده‌ای انقلابی در نقاشی به شمار می‌رفت. پیش از آن، گل‌ها معمولاً در پس‌زمینه آثار نقاشی دیده می‌شدند یا به عنوان عناصری نمادین برای برجسته‌سازی یک روایت دینی یا تاریخی به کار می‌رفتند. اما نقاشی‌های گل‌آرایی به گل‌ها جایگاهی مستقل بخشیدند. از این پس، گل‌ها نه به عنوان عناصر فرعی، بلکه به عنوان سوژه اصلی یک اثر هنری مطرح شدند و ارزش زیبایی‌شناختی خود را به نمایش گذاشتند.

Rachel Ruysch, Vase with Flowers, 1700, Mauritshuis, The Hague, Netherlands. Detail.

راشل رویش نقاشی «گلدانی با گل‌ها» را در سال ۱۷۰۰ خلق کرد، یعنی تقریباً یک نسل پس از تب لاله در دهه ۱۶۳۰. با این حال، ردپای این جنون اقتصادی هنوز در این شاهکار گل‌آرایی دیده می‌شود. در میان گل‌های این اثر، یک لاله سفید با نوارهای قرمز به چشم می‌خورد که نوعی گل ابلق محسوب می‌شود. گل‌های ابلق آن‌هایی هستند که در گلبرگ‌هایشان دو یا چند رنگ متمایز دارند.در قرن هفدهم، این پدیده ناشی از ویروسی به نام ویروس شکستن لاله (TBV) بود. این لاله‌های زیبا، اما بیمار، کمیاب محسوب می‌شدند و به همین دلیل بسیار گران‌تر از لاله‌های سالم و تک‌رنگ بودند. راشل رویش این لاله را آگاهانه در ترکیب‌بندی نقاشی‌اش قرار داده است تا نقدی بر حرص، غرور و مرگ باشد. در آن زمان، بیماری در عین حال که زیبایی خلق می‌کرد، ارزش اقتصادی گل را افزایش می‌داد. زیبایی بر سلامت ارجحیت یافت، و در بازار مصنوعی تب لاله، پول و مرگ دست در دست هم گذاشتند.

Rachel Ruysch, Vase with Flowers, 1700, Mauritshuis, The Hague, Netherlands. Detail.

همان‌گونه که تب لاله بازاری مصنوعی ایجاد کرد، راشل رویش نیز در گلدانی با گل‌ها چیدمانی مصنوعی خلق کرده است. گل‌هایی که در این نقاشی به تصویر کشیده شده‌اند، از نظر علمی کاملاً دقیق‌اند. هر گل با ظرافت و دقتی شگفت‌انگیز شکفته است، سطحی از جزئیات که کمتر هنرمندی توانسته به آن دست یابد.رویش شناخت عمیقی از گل‌ها داشت، و دقیقاً به همین دلیل، این طبیعت بی‌جان را بر اساس گل‌های واقعی نقاشی نکرده است. احتمالاً او این اثر را با مراجعه به کتاب‌های گیاه‌شناسی خلق کرده است. اما چرا؟ چرا رویش گل‌هایی را که در یک کتاب دیده است، نقاشی می‌کند؟ چرا تصویری از یک تصویر می‌سازد؟پاسخ در طبیعت نهفته است. طبیعت اجازه نمی‌دهد که تمام این گل‌ها هم‌زمان شکوفا شوند. برخی از این گل‌ها در بهار می‌شکفند، برخی در تابستان، برخی در پاییز، و حتی چند شاخه از آن‌ها متعلق به زمستان است. زمان، چنین چیدمانی را در جهان واقعی غیرممکن می‌سازد. شاید تنها یک‌چهارم این گل‌ها را می‌توانست هم‌زمان از طبیعت نقاشی کند، و در نتیجه، این اثر یک طبیعت بی‌جان واقعی محسوب نمی‌شود.به همین دلیل، رویش به احتمال زیاد برای یافتن گونه‌های مورد نظرش به منابع علمی مراجعه کرده است، شاید حتی به کتاب‌های پدرش، فردریک رویش. او از دانش گیاه‌شناسی برای خلق ترکیبی هنری استفاده کرده است، و بدین ترتیب، علم را به خدمت هنر درآورده است.

Rachel Ruysch, Vase with Flowers, 1700, Mauritshuis, The Hague, Netherlands. Detail

تمام این گل‌ها زیبا هستند و در اوج شکوفایی به سر می‌برند؟ نه! اشتباه است! دوباره نگاه کنید.این دسته‌گل از دوران شکوه خود عبور کرده است. در حالی که برخی از گل‌ها همچنان شاداب و سرزنده به نظر می‌رسند، برخی دیگر به‌آرامی سر خم کرده و پژمرده شده‌اند. زنبق آبی نمونه‌ای کامل از این روند گذرای زندگی است. این گل، که زمانی باشکوه و مجلل بود، اکنون در آستانه فرو ریختن است. لبه‌های گلبرگ‌هایش خمیده شده‌اند، و گلبرگ‌های نازکش، با گذر زمان، شادابی خود را از دست داده‌اند.نور هم بر غنچه زنبق و هم بر گل شکفته آن تابیده است، اما این گل شکفته است که توجه را به خود جلب می‌کند. رنگ آبی درخشان آن به بنفش تیره‌ای عمیق می‌رسد و لمس‌هایی از رنگ سفید، کنتراستی چشم‌نواز در میان این ترکیب رنگ‌های سرد ایجاد کرده است.

Rachel Ruysch, Vase with Flowers, 1700, Mauritshuis, The Hague, Netherlands. Detail

چرا راشل رویش گل‌هایی را نقاشی کرده که از اوج شکوفایی‌شان عبور کرده‌اند؟ پاسخ ساده است: او درباره خود زندگی اظهار نظر می‌کند.زندگی گذرا و ناپایدار است. زندگی در برابر زمان قرار دارد، و زمان می‌تواند یا آن را پرورش دهد یا نابود کند. همان‌گونه که گل‌ها رشد می‌کنند، شکوفا می‌شوند و سپس می‌میرند، انسان‌ها، حیوانات و تمام موجودات زنده نیز این چرخه را تجربه می‌کنند. زندگی دارای مراحلی مشخص و ناگزیر است، و گلدانی با گل‌ها این مراحل را با ظرافتی هنرمندانه به نمایش می‌گذارد. در این اثر، آغاز زندگی در قالب غنچه‌ها دیده می‌شود، گل‌های کاملاً شکفته نماد اوج حیات هستند، گلبرگ‌های پژمرده و رو به زوال سراشیبی مرگ را نشان می‌دهند، و در نهایت، یک گل غایب، مرگ کامل را به تصویر می‌کشد.در مرکز ترکیب‌بندی، ساقه‌ای بریده‌شده دیده می‌شود که گل شقایق آن دیگر وجود ندارد. این گل پژمرده شده و کسی که این دسته‌گل را چیده، سرِ مرده‌ی آن را قطع کرده است. این گل ناپیدا، لایه‌ای جدید از معنا به نقاشی می‌افزاید. از یک سو، با کنار رفتن آن، فضای سبز بیشتری از پس‌زمینه نمایان شده و به عمق ترکیب‌بندی می‌افزاید. اما از سوی دیگر، این فقدان احساساتی همچون دلتنگی، خلأ، اندوه، غم و سوگ را تداعی می‌کند. این نقاشی صرفاً تصویری از گل‌های زیبا نیست. این اثری است که تمام مراحل زندگی را بررسی می‌کند: شادی و غم، رشد و زوال، گذشته و آینده

Rachel Ruysch, Vase with Flowers, 1700, Mauritshuis, The Hague, Netherlands. Detail.

راشل رویش گلدانی با گل‌ها را با سبک منحصربه‌فرد خود خلق کرد، سبکی که بر ترکیب‌بندی نامتقارن متکی است. این عدم تقارن، نگاه بیننده را به حرکت در سراسر نقاشی وادار می‌کند. این ترکیب‌بندی ایستا و قابل پیش‌بینی نیست؛ برخی از گل‌ها به‌گونه‌ای قرار گرفته‌اند که گویی هر لحظه ممکن است بلغزند و از گلدان بیرون بیفتند. این احساس بی‌ثباتی و شکنندگی، بار دیگر بر غیرقابل‌پیش‌بینی‌بودن زندگی تأکید می‌کند.مهارت بی‌نظیر رویش در نقاشی طبیعت بی‌جان، موفقیت‌های بزرگی را برای او به ارمغان آورد. او در سال ۱۷۰۱ به انجمن نقاشان دن هاخ پذیرفته شد، از ۱۷۰۸ تا ۱۷۱۳ به‌عنوان نقاش دربار یوهان ویلهلم دوم، الکتور پالاتاین، فعالیت کرد و تا پایان عمرش در ۱۷۵۰ همچنان شهرتی بین‌المللی داشت.زندگی او ۸۶ سال را دربر گرفت، از اواخر قرن هفدهم تا اواسط قرن هجدهم. او در تمام طول زندگی‌اش نقاشی کرد و تا لحظه مرگ به کار خود ادامه داد. جای تعجب نخواهد داشت اگر روزی آخرین اثر ناتمام او در جایی از جهان کشف شود.راشل رویش در زمان خود الهام‌بخش بسیاری از زنان هلندی شد تا وارد دنیای نقاشی شوند. اما تأثیر او تنها به گذشته محدود نمی‌شود—او باید همچنان الهام‌بخش زنان امروزی نیز باشد.گلدانی با گل‌ها فقط یک نقاشی از گل‌ها نیست؛ این تجلی قدرت گل‌هاست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا