هنری
۲۱ فکت از ونگوگ، نقاشی که گوش خود را برید!
- ونسان ون گوگ، علیرغم شهرت جهانی امروزیاش، در زمان حیات خود هیچگاه به موفقیت تجاری دست نیافت. او تنها یک تابلو نقاشی را در طول زندگی خود فروخت؛ آن هم هفت ماه پیش از مرگش و به قیمت ناچیز ۴۰۰ فرانک.
- ون گوگ در سال ۱۸۵۳ در هلند متولد شد. پدرش، تئودوروس ون گوگ، یک کشیش روستا و مادرش، آنا کورنلیا کاربنتوس، یک هنرمند بود.
- نام ونسان در اصل برای برادر بزرگترش که پیش از تولد او در هنگام زایمان فوت کرده بود، انتخاب شده بود. او سنگ قبر برادرش را که نام خودش بر آن حک شده بود، میدید.
- بخش بزرگی از موفقیت ون گوگ پس از مرگش، مدیون خواهر شوهرش یوهانا، همسر برادرش تئو است. یوهانا پس از مرگ ونسان، تمام تلاش خود را برای حفظ و شناساندن میراث هنری او به کار بست.
- ونسان بزرگترین فرزند از شش فرزند خانواده بود. برادر کوچکترش، تئو، که بعدها به یک دلال آثار هنری تبدیل شد، حامی اصلی و اغلب تنها پشتیبان مالی ونسان و هنر او بود.
- “شب پر ستاره”، شاهکار بیبدیل ون گوگ و یکی از محبوبترین نقاشیهای ونگوک، در زمانی خلق شد که او در یک آسایشگاه روانی در سنت رمی دو پروانس، در حال بازیابی سلامت خود پس از یک فروپاشی عصبی بود.
- اگرچه نام خانوادگی او معمولاً “ون گو” تلفظ میشود، اما تلفظ صحیح آن “ون خوخ” است.
- ون گوگ نقاشی را تا اواخر دهه بیست سالگی خود آغاز نکرد. پیش از آن، او ابتدا در شرکت خرید و فروش آثار هنری عمویش در لاهه و سپس در گالری Groupil در لندن مشغول به کار بود.
- ون گوگ در مقطعی قصد داشت راه پدرش را در پیش گیرد و کشیش شود. او تقریباً یک سال برای آمادگی در آزمون ورودی مدرسه الهیات آمستردام درس خواند، اما در نهایت از شرکت در بخش لاتین امتحان خودداری کرد زیرا آن را “زبانی مرده برای دهقانان” میدانست. این امر منجر به رد درخواست او از سوی مدرسه شد.
- ون گوگ به داشتن شخصیتی قوی و چالشبرانگیز شهرت داشت. دوستان و همکارانش او را فردی با تمایلات به خود-شکنجهگری میدانستند و بسیاری از نقاشان همعصرش به دلیل روحیه ستیزهجوی او از وی فاصله گرفتند.
- ون گوگ مدتی به عنوان مبلغ مذهبی در منطقه معدن زغال سنگ بلژیک فعالیت میکرد. در این دوره، او یک بیداری معنوی را تجربه کرد که او را به ترک تقریباً تمام داراییهای دنیویاش و آغاز زندگی به عنوان یک فرد فقیر سوق داد. این اقدام از نظر مقامات کلیسا نامناسب تلقی شد و منجر به اخراج او از این سمت شد.
- ون گوگ عمدتاً به صورت خودآموخته نقاشی را فراگرفت و تنها حدود چهار ماه، آن هم چند سال پیش از مرگش، آموزش هنری رسمی دریافت کرد.
- ون گوگ به دلیل سبک خودانگیخته و شهودیاش، نقاشیهایش را اغلب به سرعت تکمیل میکرد. این سرعت عمل گاهی باعث تعجب بینندگان میشد. او یک بار در پاسخ به این انتقادات به برادرش گفت: “اگر کسی گفت فلان تابلو را خیلی سریع کشیدهای، به او بگو خیلی سریع به آن نگاه کرده است.”
- اگرچه ون گوگ در تمام طول عمرش با بیماری روانی دست و پنجه نرم میکرد، اما وضعیت روحی او در اواخر دهه ۱۸۸۰ به شدت وخیمتر شد. در این دوره، گفته میشود که او رنگهایش را میخورد و گاهی اوقات تربانتین مینوشید.
- تئو، برادر ون گوگ، پس از اطلاع از وخامت حال برادرش، از پل گوگن، نقاش، خواست تا به آرل فرانسه، محل زندگی ونسان، نقل مکان کند و مراقب او باشد. اما این همزیستی دیری نپایید و ظرف چند هفته، این دو هنرمند دائماً با یکدیگر درگیر بودند و به سختی میتوانستند یکدیگر را تحمل کنند.
- یکی از معروفترین داستانهای زندگی ون گوگ به بریدن گوش چپش مربوط میشود. در واقع، تنها لاله گوش او بریده شد. بنا بر روایات، او در جریان یک مشاجره شدید با گوگن، در یک لحظه جنونآمیز، تیغی برداشت و گوش خود را برید. برخی روایات حاکی از آن است که او لاله گوش بریده شده را به یک فاحشهخانه محلی برد و آن را به عنوان هدیه به یک فاحشه تقدیم کرد.
- پس از حادثه بریدن گوش، ون گوگ در بیمارستان Hôtel-Dieu بستری شد. پس از بهبودی از خونریزی شدید، او مرخص شد اما به افسردگی شدیدی دچار شد. برای مقابله با این وضعیت، او روزها در خانه نقاشی میکرد و شبها را در بیمارستان میگذراند.
- در اواخر عمر ون گوگ، ساکنان شهر آرل طوماری را امضا کردند که در آن او را خطری برای جامعه اعلام کردند. این امر باعث شد که او خود را به یک آسایشگاه روانی بسپارد.
- ون گوگ در نهایت با شلیک گلوله به سینهاش به زندگی خود پایان داد. متأسفانه، گلوله به درستی به هدف اصابت نکرد و او تقریباً ۳۰ ساعت بعد جان باخت.
- تئو، برادر ون گوگ، تنها چند ماه پس از او درگذشت و در ابتدا در اوترخت به خاک سپرده شد. همسر تئو برای گرامیداشت رابطه عمیق و خاص این دو برادر، پیکر تئو را نبش قبر کرد و در کنار ونسان در Auvers به خاک سپرد.
- بسیاری از آثار ون گوگ از بین رفتهاند، زیرا بسیاری از صاحبان اولیه این آثار، آنها را بیارزش میدانستند. گفته میشود که حتی مادر ون گوگ جعبههای پر از نقاشیهای او را دور انداخته است.