هنری

پدیدارشناسی به زبان ساده؛ و دلیلی که باید آن را بلد باشیم

پدیدارشناسی روشی برای تفکر، اندیشیدن و مطالعه چیزهایی‌ست که بر چگونگی تجربه و درک ما از جهان اطراف تمرکز دارد. در پدیدارشناسی، توجه ما به تجربیات شخصی و معنا‌هایی‌ست که به آن تجربیات اختصاص می‌دهیم. شیوه‌ای که در پی بررسی این است که ما هرچیزی را چگونه تجربه می‌کنیم و به طور کلی پی‌بردن به معنی چیزهایی که در هر تجربه «پدیدار» می‌شوند. 

به زبانی ساده‌تر، پدیدارشناسی مانند لنز خاصی است که برای درک جهان از آن استفاده می‌کنیم. تصور کنید یک دوربین دارید، اما به جای طبیعت و خیابان و اشیاء، احساس و تفکر خود را «نسبت به یک چیز» ثبت می‌کنید. لنزی که با آن چنین عکس را ثبت می‌کنید، پدیدارشناسی است. 

این دوربین قیافه شما را در حالی که روبه‌روی غروب ایستاده‌اید و برای پروفایل خود در اینستاگرام ژست می‌گیرید ثبت نمی‌کند. بلکه چیزهایی را نشان می‌دهد که درون احساسات شما نسبت به تماشای غروب بوجود آمده. 

یک مثال بسیار ساده 

 مثلا، وقتی یک دکتر از بیمار می‌پرسد درد داری؟ بیمار نمی‌تواند صرفا با پاسخ آری یا خیر دکتر را از چگونگی وضعیتی که دارد مطلع کند. درد یکی از چیزهایی‌ست که چگونگی تجربه آن تحت هر شرایطی، و برای هر کسی متفاوت است. 

حال بیایید پدیدارشناسی درد را بررسی کنیم.

تصور کنید به طور تصادفی یک اجاق گاز داغ را لمس کرده‌اید. پدیدارشناسی این تجربه دردناک شامل توجه دقیق به نحوه تجربه کردن آن است. 

ابتدا متوجه احساس سوزش روی دست خود می‌شوید. این جنبه فیزیکی و خام این درد است که اطلاعات چندانی در اختیار قرار نمی‌دهد. در اولین کلمه هنگام توصیف آن ممکن است بگویید: آخ! واقعا درد داشت! بدجوری سوخت. در این حالت شما دارید یک معنای شخصی به آن اضافه می‌کنید، چیزی که فیزیکی نیست، یک احساس است نسبت به تجربه‌ای که از سر گذرانده‌اید. اگر شما یک تجربه یا خاطره بد از سوختگی داشته باشید، این معنا برای شما متفاوت می‌شود. 

کل پدیدار شناسی همین است. اینکه در یک تجربه (مانند سوختن دست) چه چیزهایی پدیدار می‌شوند و بررسی چگونگی آن‌ها. 

چرا به پدیدار شناسی نیاز داریم

فیلسوفان برای قرن‌ها در مورد اینکه آیا جهانی که ما می‌بینیم و تجربه می‌کنیم به همان شکلی که ما آن را درک می‌کنیم وجود دارد یا واقعیتی جداگانه است که با آنچه ما درکش می‌کنیم تفاوت دارد و هیچگاه نمی‌توانیم بفهمیم که این واقعیت چیست. 

در این جا دانشمند و متفکری پیدا می‌شود به نام هوسرل که می‌گوید وقتی ما چیزهایی را می‌بینیم و نسبت به آن‌ها آگاهی داریم و حداقل در ذهن ما وجود دارند، پس می‌توانیم کارمان را شروع کنیم. آن‌هم به این شکل که بیاییم و تلاش کنیم هر چیزی را، طوری بررسی کنیم که از فیلتر قضاوت ما نگذرد. یعنی اگر در مورد درد صحبت می‌کنیم، ببینیم که وقتی درد ایجاد می‌شود چه چیزهایی در آن پدیدار می‌شوند، صرف نظر این که به نظر ما خوب یا بد باشند. 

ادموند هوسرل پدر علم پدیدارشناسی
ادموند هوسرل پدر علم پدیدارشناسی

شاید دیدن غروب پاییزی بر فراز قله یک کوه مثال بهتری باشد برای اینکه چگونه قضاوت را باید حذف کنیم. مثلا دو نفر را در نظر بگیرید که هر دو مشغول تماشای غروبند. یکی از آن‌ها تازه ازدواج کرده و یکی به شدت شکست عشقی خورده. اگر روز بعد از آن‌ها بپرسید تماشای غروب چگونه تجربه‌ای بود، یکی شان می‌گوید بسیار عاشقانه و زیبا و پر از انرژی مثبت، یکی شان هم می‌گوید بسیار غم انگیز. 

این یعنی توصیف تجربه توسط آن‌ها از فیلتر قضاوت شخصی‌شان رد شده و کمکی به درک ماهیت اصلی این تجربه نمی‌کند. 

این نقطه آغاز پدیدار شناسی است. بررسی این که در یک تجربه چه چیزهایی پدیدار می‌شود بدون اینکه از فیلتر قضاوت رد شده باشد. 

پدیدار شناسی دروازه ورود به فلسفه آگاهی

حال که تقریبا می‌دانید پدیدار شناسی چیست و چگونه است، آماده‌اید که به دریای فلسفه آگاهی شیرجه بزنید. آگاهی هیچگاه به خودی خود در ذهن ما وجود ندارد. مثلا این طور نیست که بگوییم ما آگاهیم. همیشه یک چیزی وجود دارد که می‌گوییم «از آن» آگاهیم. 

یکی از دریچه‌های شناخت جهان، آنگونه که هست، نه آنگونه که ما فقط آن را می‌بینیم ورود به دنیای فلسفه آگاهی است. حالا که با کلید ورودش یعنی پدیدارشناسی آشنا شدید، وقت آن است برویم سراغ فلسفه آگاهی. 

نوشته های مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. با سلام و درود
    سپاس از شما برای بیان ساده و قابل فهم از یک مفهوم فلسفی پیچیده

  2. تنها مطلبی که تونست پدیدارشناسی رو خیلی خوب و ساده توضیح بده.
    نویسنده مطلب انسان باهوشیه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا