نقاشی «رقص در مولن دو لا گالت» توسط پیر آگوست رنوار
«رقص در مولن دو لا گالت»، شاهکاری از امپرسیونیسم فرانسوی است که توسط پیر آگوست رنوار خلق شده است. این اثر نهتنها یکی از برجستهترین نقاشیهای جنبش امپرسیونیسم به شمار میرود، بلکه جشنی از شادی، سرزندگی و رونق اجتماعی را نیز به تصویر میکشد.
زمینه تاریخی
پیر آگوست رنوار (۱۸۴۱–۱۹۱۹) یکی از مشهورترین نقاشان امپرسیونیست فرانسوی بود که در کنار کلود مونه و ادگار دگا نقش بسزایی در شکلگیری این جنبش هنری داشت. او و دوستان امپرسیونیستش شیفتهی فضای صنعتیشدهی پاریس و تفریحات و سرگرمیهای شهروندان آن بودند.رنوار، همانند دیگر امپرسیونیستها، به ثبت لحظات پرجنبوجوش و زندهی کافهها، پارکها و بالهها پرداخت. در این میان، او در «رقص در مولن دو لا گالت»، با مهارتی بینظیر، فضای سرزنده و شاد یک باغ رقص محبوب را به تصویر کشیده است.این اثر، مهمترین نقاشی رنوار در دهه ۱۸۷۰ محسوب میشود و نخستینبار در سومین نمایشگاه امپرسیونیستها در سال ۱۸۷۷به نمایش درآمد.
ترکیببندی کلی
«رقص در مولن دو لا گالت» که در اصل با عنوان «Bal du Moulin de la Galette» شناخته میشود، در سال ۱۸۷۶ با تکنیک رنگ روغن روی بوم خلق شد. این اثر ابعادی برابر با ۱۷۶.۵ × ۱۳۱.۵ سانتیمتر (۶۹ × ۵۲ اینچ) دارد.رنوار در این نقاشی، صحنهای پرجنبوجوش از یک عصر شلوغ در «مولن دو لا گالت» را به تصویر کشیده است باغرقصی که در منطقهی بوت مونمارتر در پاریس، فرانسه قرار داشت و یکی از محبوبترین مراکز تفریحی طبقهی کارگر محسوب میشد.تالار رقص سرشار از شهروندان پاریسی است که پس از یک روز کاری، با لباسهای آراستهی خود برای تفریح و جشن گرد هم آمدهاند.
پیشزمینهی اثر
در پیشزمینهی نقاشی، گروهی از والدین و کودکان به چشم میخورند که نشستهاند، درحال گفتگو هستند و نوشیدنی مینوشند. این بخش از ترکیببندی، فضایی آرامتر و صمیمیتر را در کنار شور و هیجان رقصندگان به تصویر میکشد و تعادل دلپذیری در سراسر اثر ایجاد میکند.
میانزمینهی اثر
در میانزمینهی نقاشی، عاشقان و زوجهای صمیمی در حال رقص و لذت بردن از شب دیده میشوند. حرکات پرشور آنها، همراه با ضرباهنگ موسیقی و فضای سرزندهی تالار، احساس سرخوشی و نشاط جمعی را به تصویر میکشد.
پسزمینهی اثر
در پسزمینهی نقاشی، ارکستری از نوازندگان ویولن و کلارینت مشغول اجرای موسیقی است. حضور این موسیقیدانان، ریتم و پویایی صحنه را تقویت میکند و حالوهوای سرزندهی جشن را بیش از پیش به نمایش میگذارد.
نور و زمان در اثر
در سراسر صحنه، لوسترهای گازی و چراغهای مشعلدار به چشم میخورند، اما هیچیک روشن نیستند. این جزئیات نشان میدهند که صحنه در یک بعدازظهر تابستانیِ دیرهنگام یا اوایل غروب به تصویر کشیده شده است، زمانی که خورشید هنوز در آسمان بلند است و روز طولانی ادامه دارد. نور طبیعی که از میان شاخههای درختان میتابد، فضای گرم و درخشانی را در نقاشی ایجاد کرده و حس زندهی لحظه را به زیبایی منتقل میکند.
تفریح آبرومندانه
پیر آگوست رنوار، تصویری آرمانی از «مولن دو لا گالت» ارائه میدهد و جنبههای تاریکتر این مکان را کنار میگذارد. در حقیقت، این باغرقص شهرتی دیرینه بهعنوان محل گردهمایی زنان بدنام و روسپیان داشت.بااینحال، برخلاف آنری دو تولوزلوترک که علاقهی وافری به بهتصویرکشیدن روسپیان و مشتریانشان داشت رنوار چشماندازی شاد، آبرومندانه و رویایی از یک بعدازظهر تابستانی در این مکان را خلق کرده است.اگر عشق در این نقاشی وجود داشته باشد، عشقی خالص و آمیخته با شور رمانتیک و معاشقه است، نه عشق خریدنی و بیروحی که در «مولن روژ» دیده میشود.
تعادل میان کار و زندگی
در دنیای امروز،بهویژه در پنج سال اخیر،جنبشی اجتماعی درحمایت از تعادل میان کار و زندگی شکل گرفته است.این ایده که زمان تفریح و استراحت باید به اندازهی زمان کار اهمیت داشته باشد،بهتدریج جایگاه بیشتری پیدا کرده است؛چراکه فرهنگ کار بیوقفه و اعتیاد به کار، پیامدهایی همچون فرسودگی روانی،روابط آسیبدیده و کاهش بهرهوری دربلندمدت را به دنبال داشته است.بااینحال،اگرچه اصطلاح «تعادل میان کار و زندگی»مفهومی کاملاً مدرن به نظر میرسد، اما ریشههای آن به قرن نوزدهم بازمیگردد دورانی که در سالهای پایانی صنعتیشدن اروپا و آمریکا،توجه به ارزش تفریح در کنار کار آغاز شد.نقاشی رنوار،تصویری ازهمین تعادل رادرقرن نوزدهم به نمایش میگذاردجشنی برای زندگی فراترازکار، لحظات آسایش،و لذت بردن ازشادیهای روزمره.
زمان تفریح و استراحت
فرانسه از اوایل دههی ۱۸۵۰ روند صنعتیشدن را آغاز کرد و تا دههی ۱۸۶۰ کاملاً درگیر این تحول شد. اما تا دههی ۱۸۷۰، ایجاد تعادل میان کار و زندگی تنها با وضع مقررات جدید در مورد ساعتهای کاری و شیفتهای کار ممکن شد.در این دوره، کارفرمایان شروع به تعیین ساعتهای کاری مشخصتر برای کارکنان کردند، شیفتهای کاری نظم بیشتری یافتند و برنامهریزی کاری کارمندان ساختارمندتر شد.با این تغییرات، کارکنان تصویر دقیقتری از زمان کاری خود به دست آوردند، که این امر به آنها اجازه میداد ساعات فراغت خود را از پیش برنامهریزی کنند و به تفریحاتی بپردازند که پیشتر در دسترس نبود.امروزه، کسانی که با برنامههای کاری نامنظم یا متغیر روبهرو هستند، بهخوبی میدانند که برنامهریزی برای زندگی شخصی تا چه حد دشوار است. هماهنگ کردن قرارهای اجتماعی یا جلسات کاری گاهی به هفتهها برنامهریزی از پیش نیاز دارد!رنوار در نقاشی «رقص در مولن دو لا گالت»، این دوران تازه از زندگی اجتماعی را جشن میگیرد دورانی که تفریح و استراحت، به همان اندازهی کار، به یک اولویت تبدیل شده بود.
رونق تفریحات در پاریس
با برنامهریزی منظمتر زمان استراحت برای طبقهی کارگر پاریس در دههی ۱۸۷۰، رونق تفریحات و سرگرمیها به اوج خود رسید. کافهها، پارکها و سالنهای باله، پر از خانوادهها و گروههای دوستانی شدند که برای لذت بردن از جاذبههای پاریس گرد هم میآمدند.دوستانی که در شرکتها یا صنایع مختلف کار میکردند، حالا میتوانستند برنامههای کاری خود را با یکدیگر مقایسه کنند و زمان مناسبی را برای ملاقات و تفریح مشترک تعیین کنند.این افزایش تفریحات، نهتنها زندگی اجتماعی مردم را دگرگون کرد، بلکه باعث رونق اقتصادی نیز شد. از همین رو، «رقص در مولن دو لا گالت» تجلی تولد دوران جدیدی از تفریحات و تعادل میان کار و زندگی است.رنوار، در این اثر، یک باغرقص محبوب را به تصویر میکشد که سرشار از شهروندان پاریسی استمردمی که با هم گفتگو میکنند، مینوشند، میرقصند و «گالت» میخورند، و در همهمهای از سرخوشی و شادمانی، لحظات زندگی را جشن میگیرند.
فِت گالانت (Fête Galante)
بیتردید، پیر آگوست رنوار، استاد امپرسیونیسم در بهتصویرکشیدن سرزندگی و رنگ بود. آثار او از قرن نوزدهم، سرشار از حسی روکوکووار متعلق به قرن هجدهم هستندحسی که از طریق ضربهقلمهای چرخشی، رنگهای درخشان، و نورپردازی لطیف و حساس تجلی مییابد.رنوار بهشدت تحت تأثیر دو نقاش برجستهی قرن هجدهم، ژان آنتوان واتُو و ژان اونوره فراگونار، قرار داشت هنرمندانی که با نقاشیهای فضای باز خود، سبک «فِت گالانت» (Fête Galante) را بنیان نهادند، صحنههایی که به جشنهای عاشقانه و تفریحات اشراف اختصاص داشتند.ازاینرو، رنوار در «رقص در مولن دو لا گالت» نسخهی مدرن خود از «فِت گالانت» را خلق میکند اما نه در یک باغ اشرافی قرن هجدهمی، بلکه در یک پارک شهری در پاریس مدرن.اگر واتُو یا فراگونار میتوانستند به پاریس دههی ۱۸۷۰ سفر کنند، شاید اثری مشابه با آنچه رنوار خلق کرده است، میکشیدند. اگرچه پوشش و معماری تغییر کرده است، اما احساس عشق، شادی و لذت از زندگی، همچنان بیزمان و ابدی باقی مانده است.
حسگرایی شنیداری
علاوه بر حسگرایی بصری،رنوار در«رقص در مولن دو لا گالت» بُعدی از حسگرایی شنیداری را نیز القا میکند. صحنه، سرشار از نغمههای موسیقی،خندههای از ته دل، و صدای جرنگجرنگ لیوانها است تمام این اصوات از طریق خطوط محو و گذرای پیکرهها منتقل میشوند.همهچیز در حرکت است و این حرکت، آوا تولید میکند:
- صدای خشخش لباسهای ابریشمی که بر روی اندامها و کرینولینها کشیده میشود،
- بطریهای شرابی که لیوانهای خالی را پر میکنند،
- لبهای سرخرنگی که با شور، شایعات جالب و حکایتهای خندهدار را بازگو میکنند.
همه در حال انجام کاری هستند، و تمام این کنشها صدا میآفرینند.رنوار با این جزئیات،به بیننده یادآور میشود که زندگی پرشور و پرجنبوجوش، هرگز بیصدا نیست بلکه مجموعهای از اصوات درهمآمیختهی شادی و سرزندگی است.
سندروم عصر طلایی
«رقص در مولن دو لا گالت» جشنی از شادی و رونق است. بینندگان امروزی، با نگاهکردن به این اثر، بهراحتی مسحور انرژی مثبت و درخشانی میشوند که از آن ساطع میشود.این نقاشی پدیدهای را القا میکند که میتوان آن را «سندروم عصر طلایی» نامیدباوری که دورانی در گذشته، بهتر، شادتر و آرمانیتر از زمان حال بوده است.چگونه چنین تصوری شکل نگیرد؟ در این اثر، همه سالم، ثروتمند و خوشحال بهنظر میرسند. اما نباید فراموش کرد که رنوار در این نقاشی، نه یک واقعیت تاریخی، بلکه تصویری پالایششده و آرمانی از گذشته را به نمایش گذاشته است.این اثر، بیش از آنکه بازتابی از گذشتهی حقیقی باشد، تجسمی از گذشتهای رویایی است گذشتهای که شاید هرگز به این شکل وجود نداشته، اما در ذهن و احساسات ما، بهعنوان عصری بینقص و طلایی جلوه میکند.
رنوار و لذت زندگی، همانند جین آستن
رنوار، درست مانند جین آستن،نویسندهی بزرگ انگلیسی،عاشق پایانهای خوش بود. همانگونه که آستن روح را با عشق و رمانس سیراب میکند، رنوار نیز همین حس سرخوشی را در نقاشیهایش جاری میسازداما نه با انتظاراتی واقعگرایانه.شاید دلیل ماندگاری و محبوبیت رنوار و آستن در دنیای مدرن نیز همین باشد.آنها شادی را به زندگی ما تزریق میکنند.ما میدانیم که آثارشان بازتابی عینی از زندگی قرن نوزدهم نیستند.اما با اینحال، لمس رمانتیسیسم، نوستالژی، و زیبایی آمیخته با ظرافتی کلاسیک، همچنان روح قرن بیستویکمی ما را سیراب میکند.سپاس از تو، پیر آگوست رنوار، که با این نقاشی، روح گرسنهی دنیای مدرن را تغذیه کردی.